خانم خدیجه محمدی بیستوهشتساله بود که برایش گلیمبافی دوران مادربزرگها و قدیمیهای شهرش دوباره جذاب شد. هنری که تا پیش از این، کارِ هرروزه و معمولی زنان زنجان بوده و امروز تقریباً فراموش شده است. شروع میکند گلیمبافی را یاد میگیرد و یکی دو سال توی خانه آن قدر تمرین میکند تا حسابی دستش راه بیفتد. کمکم از این کار خوشش میآید و مادر، خالهها، دخترخالهها و باقی فامیل را هم به آن دعوت میکند. خانمهای همسایه هم با دیدن اینکه گلیم بافتن در این خانواده دوباره احیا شده است، برای زنده کردن خاطرات کودکی هم که شده، پیش خانم محمدی میروند و تلاش میکنند هنر اجدادشان را دوباره یاد بگیرند. خانم محمدی میگوید قبل از اینکه گلیمبافی را دوباره شروع کند، دارهای گلیم از خانهها برچیده شده بودند یا در انباریها خاک میخوردند. البته دار گلیم مادربزرگهایشان به شکل امروز فلزی نبودند. آنها با دار چوبی گلیم میبافتند، اما نتیجۀ نهایی تفاوت چندانی ندارد. او به تدریج، علاوه بر طرحهای گلیمهای قدیمی زنجان، طرحهای مغان و ترکمن را هم یاد میگیرد. همزمان با آن طرحهای قدیمی را هم به هنرجوهایش آموزش میدهد.
رجهای اول
چندین سال میگذرد و بعد از آموزش گلیمبافی، نوبت به گرفتن اولین سفارش میرسد. اولین نفر به او سفارش کار گلیم میدهد. دست و دلش میلرزد، اما تلاش میکند مسلط باشد و طرح را همان طور که سفارش گرفته است، دربیاورد. همین هم میشود. گلیم را میبافد و بعد از اینکه محصول را تحویل مشتری میدهد و رضایت را در چهرهاش میبیند، به فکرش میزند که میتواند مغازه هم بزند. به نظرش میآید که میتواند در اینستاگرام صفحهای مخصوص تبلیغ محصولاتش درست کند و در شهر هم تراکت مغازه را پخش کند، هم تراکت مغازه و هم تراکت کلاسهای آموزشیاش. تبلیغات سینهبهسینه هم که از اصول ابتدایی کارش بود. هر کجا مینشست، از هنری که آموخته بود میگفت و همین برایش هم هنرجو میآورد و هم مشتری. زمانی که تعداد سفارشها و آموزشدیدهها بیشتر شد، متوجه شد که میتواند از پس سفارشها به خوبی بر بیاید. مغازه تأسیس میشود. نامش را «تایسیز» میگذارد که در زبان ترکی زنجانی به معنای «بیهمتا» است. معتقد است کارهایش هم از نظر کیفیت و هم از نظر تنوع در زنجان بیهمتا هستند.
هم رودررو، هم برخط
به تدریج به جز گلیم، بافتن کیف و کیف پول و وسایل اینچنینی هم به کارشان اضافه میشود. یکی از همکاران (و در واقع شاگردانش) در تلگرام آگهی باسلام را برای او میفرستند و حالا در باسلام هم غرفه دارد. اما میگوید فروش اصلیاش حضوری و در مغازه است، البته تا پیش از کرونا. پیش از کرونا، هر چند وقت یک بار حتی توریستها و خارجیها هم میآمدند و اصلاً جالبترین خاطرههایش از این کار در همان لحظات است که دستوپاشکسته و با کمک زبان اشاره، چیزهایی از گلیم به آنها میگفته. اینکه گلیم چیست و چه کاربردی داشته و دارد و چطور بافته میشود. حتی یک دار گلیم هم در مغازه دارد که اگر مفاهیم به خوبی منتقل نشدند، همان جا مشغول به بافتن گلیم شود تا به صورت عملی هم به آنها گلیم را معرفی کند.
خانم محمدی مهمترین دلیلش را برای انجام این کار زنده کردن هنر اجدادی و قومیاش میداند. حالا به خانمهای زنجانی گلیمبافی آموزش میدهد و مغازۀ تایسیز را میچرخاند. خانمهای خانهدار در خانهشان گلیم و کیف دستی میبافند و محصولاتشان را برای خانم محمدی میفرستند تا در مغازه فروخته شوند. تا پیش از کرونا، حسابی مشتری هم داشت و توریستها هم از طرفداران پروپاقرصِ مغازۀ او برای خرید صنایع دستی زنجان بودند. اما بعد از کرونا، از زمانی که این مهمان ناخوانده وارد شهرشان شده است، فروش کمتر شده است و خانم محمدی بیشتر روی فروش در فضای مجازی تمرکز کرده است. حالا امیدوار است روزی کرونا تمام شود و کسبوکارش دوباره به رونق قبلی برگردد.