دنیای ادویه ها، از یک مادر دلسوز و معلمی خلاق و جوان، یک باسلامی قهرمان ساخته است. این دهه شصتی اهل خوزستان و دختر پرجنب و جوش جنوبی که چند سالیست همسایهی حضرت معصومه (س) شده، علاقمند به دنیای ادویه ها و صاحب غرفهی موفق «ادویه کارون» در «باسلام» است.
پشت هر کدام از این عبارتها قصهای وجود دارد، قصهی زندگی زینب خانمِ قنواتی که چند سال با سرنوشت جنگید تا بتواند در هوای خوزستان نفس بکشد؛ اما دست تقدیر زندگی در قم را برایش رقم زد. زندگی یک معلم در دنیای ادویه ها!
شاید همین سرنوشت غیرقابل تغییر بود که باعث شد او به فکر جهان خوش عطر و رنگ ادویهها بیافتد و ادویه کارون را تاسیس کند.
از کارون تا قم
زینب خانم، متولد سال 63 است؛ از آن دخترهای پر جنب و جوشی که هیچوقت آرام و قرار ندارند و برای ساخت زندگیشان تلاش میکنند.
او سالها پیش، مانند همهی دخترهای دنیا برای خود آیندهای روشن ترسیم میکرد و به خاطر ساختن رویاهایش تلاش میکرد.
فهرست:
او به خاطر علاقهاش به دروس حوزوی دوبار در آزمون جامعةالزهرا شرکت کرد. هر دو بار در آزمون قبول شد، اما به دوری راه که فکر میکرد، از تحصیل در حوزه پشیمان میشد.
مدتی بعد کنکور داد و در دانشگاه قم قبول شد. فکر کرد باید برود و تجربه کند. تجربهای که البته موفقیت آمیز نبود.
او میگوید:
«در کنکور، دانشگاه قم و در رشتهی الهیات قبول شدم و به قم آمدم؛ ولی یکماه بیشتر نتوانستم بمانم. خودم رفتم فرم انصرافی پر کردم و به پدرم زنگ زدم و گفتم من دارم برمیگردم! در رشتهی حقوق دانشگاه آزاد اهواز هم قبول شده بودم. رفتم دانشگاه آزاد و ۴ سال رشتهی حقوق خواندم. در سال سوم دانشگاه ازدواج کردم و به خاطر شرایط کاری همسرم برای بار دیگر راهی شهر قم شدم. احساس میکردم دیگر راه برگشتی ندارم!»
صاحب غرفهی ادویه کارون، حالا در شهر قم صاحب دو پسر پر شور و شر شده و نفس کشیدن در هوای قم را با هیچ چیز عوض نمیکند.
قبل از ورود به دنیای ادویه ها معلم شدم
مدت دانشگاه خانم زینب قنواتی که تمام شد، نوبت به کارورزی رسید. خانم قنواتی باید دورهها را میگذراند و برای مشغول شدن در مجتمعهای قضایی یا دفترهای وکالت تلاش میکرد.
واقعیت این بود که او هیچ علاقهای به این شغلها نداشت. صاحب غرفهی ادویه کارون می گوید:
«اصلا تمایلی به کارهای قضایی و حقوقی پیدا نکردم. در آزمونی شرکت کردم و برای معلمی پذیرفته شدم. با اینکه تازه بچهی اولم ۴ ماهش بود، به سختی در دورههای آمادگی شرکت کردم و بعد از آن وارد کلاس درس شدم. این چیزی بود که همیشه به آن علاقه داشتم. یادم میآید در دورهی راهنمایی، وقتی معلم ریاضی نداشتیم، معاون به من میگفت تا به بچهها درس بدهم. همیشه درس دادن حال خوبی برایم ایجاد میکرد. بالاخره در سال ۸۹ وارد کار تدریس شدم و اولین بار یک کلاس ۳۳ نفره پسرانه را به من دادند! روز اول که به کلاس رفتم، حتی تصورش را هم نمیکردم که باید با این همه پسر پر شور کار کنم؛ ولی به لطف خدا آن سال بهترین و خاطرهانگیزهترین دورهی کاریام شد.»
صاحب غرفهی ادویه کارون تلاش کرد تا تمام توانش را برای دانشآموزان بگذارد. او با روشهای خلاقانه و مهر مادری، علم وادب و راه و رسم زندگی را یادشان میداد. کار سختی بود، اما این دختر جنوبی میتوانست موفقترین باشد.
همه دنیای ادویه ها را از خوزستان دوست داشتند
کار تدریس خوب پیش میرفت. زندگی با سختیها و شیرینیها میگذشت و زینب خانم به یک کار خانوادگی فکر میکرد؛ یک شغل دوم!
صاحب غرفهی کارون، روزهای زیادی در خلوت به کار دوم فکر کرد؛ به ایدههایی که میتوانست اجرا کند و کارهایی که میتوانست انجام دهد.
او مشورت کرد و متوجه شد باید عطر خوزستان را به قم بیاورد! ادامه میدهد:
« از آنجایی که هر وقت به خوزستان میرفتم، دوستانم سفارشات مختلفی از دنیای ادویه ها به من میدادند و بعد هم تا مدتها از آن ادویه ها تعریف میکردند، تصمیم گرفتم ادویههای جنوب را در شهر قم عرضه کنم. استارت کار را با ۴ نفر از بچههای فامیل زدم که دانشجو هم بودند. به این شکل شدیم یک تیم و افتادیم دنبال اسم محصول و طراحی لیبل و بستهبندی و محصولاتی که باید میآوردیم. بعد از دوماه پیگیری، با مختصر پساندازی که داشتم، ( حدود ۴میلیون تومان) خرید اولیه را انجام دادیم.»
کار دنیای ادویه ها کمکم پا میگرفت، سخت بود، اما شیرین و دوست داشتنی. انگار خدا هم از تلاشِ زینب خانم راضی بود که راه را برایش باز کرد.
دنیای ادویه ها را به باسلام بردم
خانم قنواتی میگوید:
«یک ماه از کارمان گذشته بود که یکی از بچههای تیم پیام داد و گفت: اسم «باسلام» را شنیدی؟ گفتم: نه، گفت: «باسلام» امروز در بوستان نجمه در قم نمایشگاه دارد، حتما برویم تا ببینم چطوری است. ما آن روز به نمایشگاه رفتیم و بعد از کلی پرسوجو و تحقیق، همانجا «باسلام» روی گوشیام نصب شد و اولین خریدم را از باسلام انجام دادم. موقع برگشت فقط داشتم داخل «باسلام» جستجو میکردم تا ببینم کار با «باسلام» به چه صورت است. فردای آن روز از «باسلام» با من تماس گرفتند و برای غرفهدار شدن راهنمایی کردند و شروع کردم به بارگذاری محصولاتم. به همین راحتی!»
آشنایی با «باسلام» برای خانم قنواتی و گروهش کمک بزرگی بود. «کارون» جان دوباره گرفت، اما دقت و حسن سلیقهی خانم قنواتی نیز بیتاثیر نبود!
ادویه 24 قلم، ترکیبی از عطرهای بی نظیرِ دنیای ادویه ها
در دنیای هزار رنگ ادویهها باید حواست را حسابی جمع کنی، وگرنه در میان عطرها گم میشوی. امکان دارد جنس تقلبی را جای اصل به تو بفروشند، پس باید کارکشته باشی و نکته سنج و دقیق!
خانم قنواتی این مسئله را میدانست، به خاطر همین هم در انتخاب محصولات کارون بسیار دقت میکرد. او میگوید:
«ما تحقیق کردیم که فقط از جاهای خاص خرید داشته باشیم تا کیفیت محصولات خوب یا عالی باشد. ما حتی محصول متوسط هم به غرفه وارد نمیکنیم. ما فقط با یک بازرگانی که همهی محصولاتش از قبل تست شده و تنوع و کیفیتش مورد تایید است، کار میکنیم. من سعی کردم هر محصولی که در غرفه قرار میدهم، از بهترینها باشد.»
حالا گروه چهار نفرهی خانم قنواتی، به دوازده نفر رسیده و علاوه بر قم، در تهران و مازندران هم توزیع دارند. اگر سری به غرفهی کارون بزنید، میتوانید انواع ادویه، عرقیات، برنج، انواع روغن و سویقها را ببینید.
در غرفهی کارون بالای ۲۵۰ محصول وجود دارد. خانم قنواتی در مورد حسن کارشان میگوید:
«تفاوت کار ما با دیگران، وجود ادویهجات ترکیبیِ ۲۴ قلم بین محصولات ماست و همچنین توجهمان را روی مشتریمداری، کیفیت، بستهبندی شکیل و ارسال سریع قرار دادیم.»
دلم برای صدای شاگردانم تنگ شده است
از خانم قنواتی میخواهم تا برایم از دنیای معلمی بگوید، از شیرینیها و دشواریهایی که دارد و او جواب میدهد:
«اگر به معلمی علاقه داشته باشی، میشود عشق! من از لحظهلحظهی کارم لذت میبرم. این روزها که در قرنطینهایم و کلاسها مجازی شده، صدای شاگردانم را که میشنوم، دلم برایشان تنگ میشود. همیشه سعی کردم علاوه بر جنبهی نظم و قوانین کلاسی، با بچهها دوست باشم؛ بهخصوص اینکه با بچههای ۸ ساله در ارتباطم. تمام تلاشم بر این است که علاوه بر بحث آموزشی برای بچهها، آموزشهای فرهنگی، اجتماعی و دینی هم داشته باشم و تدریس خلاقانه و بهروز داشته باشم.»
با توجه به اینکه روز معلم نزدیک است، از زینب خانمِ قنواتی میخواهم با دانشآموزهایش حرف بزند. او میگوید:
«اگر بخواهم با شاگردهایم حرف بزنم، میگویم واقعا خوشحالم که یکسال در کنار هم بودیم و خوشحالترم از اینکه در کلاس دوم معلمشان بودم. از آنجایی که بچهها مدت زمان زیادی در مدرسه هستند، مدرسه در مسائل تربیتی و شکلگیری شخصیت آنها مکمل خانواده است. به خانوادهها هم میگویم بیایید سعی کنیم تا الگوهای مناسبی برای بچهها پیدا کنیم. باید آنها را به سمتی سوق بدهیم که هم از لحاظ اجتماعی و هم از نظر رفتارِ فردی، رشد صحیحی داشته باشند.»
از غرفه دار نمونه تا معلم نمونهی استان قم
معلمها، هر روز با تمام مشغلههای زندگی به مدرسه میروند و سعی میکنند با همهی وجود به دانشآموزهایشان رسیدگی کنند.
مطمئنا در این بین خاطرات شیرین زیادی را تجربه میکنند. از این خانم معلم خوزستانی موفق میخواهم تا باسلامیهای عزیز را به یک خاطرهی شیرین مهمان کند.
خانم قنواتی تعریف میکند:
«سال ۹۷ اولین سالی بود که در مدرسه دخترانه شروع به کار کرده بودم. روز دهم اردیبهشت بود که مدیر به کلاسم آمد و آدرسی به من داد و گفت: فردا به همراه خانواده به این آدرس برو. اصلا توضیح بیشتری نداد. من شک کردم که شاید میخواهند از معلمهای مدرسه تقدیر کنند. وقتی فردایش با خانواده به این مراسم رفتم، متوجه شدم مدیر اسم من را به عنوان معلم نمونه به اداره داده است. در آن برنامه از من هم به عنوان معلم نمونهی استان، تقدیر کردند و خیلی حس خوشایندی داشتم و حسابی غافلگیر شدم. همان لحظه به مدیرم پیام دادم و کلی بابت این هدیهی قشنگ تشکر کردم.»
شما هم اگر دوست دارید عطرِ خوزستان را به خانهتان ببرید و در دنیای ادویه ها سیر کنید، حتما به غرفهی «ادویه کارون» سر بزنید.
با یک بار امتحان، خریدار ثابت این غرفهی خوشعطر میشوید؛ هم به خاطر محصولات درجه یک غرفه و هم به خاطر عشق کم نظیر خانم قنواتی که عطرش در تکتک بستههای ارسالی مشهود است.