شده تا حالا یه نفر براتون از سرگذشتش بگه و شما میخکوب بشید از اول تا آخر داستان؟ شده تا حالا آدمهایی رو ببینید که از دل روزای سخت به اون بالاها رسیدن؟ اینجا ما قراره از همون آدما حرف بزنیم. قهرمانای قدرتمندی که به راحتی پا پس نکشیدن و حالا بسوی موفقیت و نقطه اوج زندگیشون در حال حرکتن. اگه خواستید با این دوستای قوی ما آشنا بشید قصه های غرفه دارای مارو از دست ندید.
گروه هنری چوبیساز
همه چیز از یه احساس نیاز شروع شد. حس نیاز به چهارپایه!
فهرست:
یه روز کل خونه رو زیر و رو کردم تا چهارپایمونو پیدا کنم و حسابی کلافه شده بودم. رفتم توی پارکینگ تا پیداش کنم. نبود ولی پیداش کردم! توی ذهنم پیداش کردم. نگاهم افتاد به یخچال روبروم و بعد پنل چوبی زیرش و بعد من چهارپایمو پیدا کردم. این جوری بود که با طعم شیرین ساختن آشنا شدم.
ساختنی دوست داشتنی بعدیم میز تلویزیون بود و بعد صندلی و میز ناهار خوری و… .
کم کم مسیر زندگیم رنگ و بوی جدیدی گرفت وشروع کردم به جدی دنبال کردنش و الان ۵ ساله که با عشق میسازم و میسازم و… .
زهرا معراجی ساکن شهر گرم و با مردم خونگرم قم، کارگاهی داره که در اون باعشق محصولات چوبی و فلزی رو طبق نظر و میل شما میسازه.
گروه هنری چوبیساز، برای ساختن همیشه امادست تا لذت داشتن وسیلهای که خودتون تمام اجزاشو تو ذهنتون ساختید رو براتون فراهم کنه. به غرفشون سر بزنید وبا دنیاشون آشنا بشید.
[bs-show-product id=72303]
کیف مشکات
من دانشجوی برق امیر کبیرم و ساکن تهران. میدونم براتون عجیبه که یه مهندس همچین علایقی داشته باشه اما من همیشه دنبال یه چیز خاص و متفاوت بودم. ۵ یا ۶ قبل ماه بود که تو فکر شروع کردن یه کار جدید بودم و گزینههای زیادی رو بررسی کردم .از مانتو گرفته تاااااا بدلیجات. اما هیچ کدوم اونی که من میخواستم نبود.
خب راستش اگر توی گوگل یا هر جای دیگهای سرچ کنید دستبند یا کیف، کلی مدلهای قشنگ رو میتونید پیدا کنید ولی من علاوه بر قشنگی دنبال یه چیز دیگهای بودم که کار منو متفاوت از بقیه کنه.
این بود که یک روز بدون برنامهریزی قبلی رفتم به یکی از جمعه بازارهای تهران سری بزنم. چیزی که برام جالب بود استقبال مردم از چیزای رنگیرنگی توی بازار بود. چیزای گلگلی شاد و رنگیرنگی.
یه لامپ توی ذهنم روشن شد! چرا کیف گلگلی نه؟
[bs-show-product id=109617]
بوشهر کالا
میگن اونایی که توی شهرای گرم زندگی میکنن اخلاقشون مثل آب و هوای شهرشون گرم و دلچسبه. میگن جنوبیا خیلی مهربونن، قوین و اهل کمک به همدیگه.
قصه عباس آقای احمدی هم از دل یه شهر گرم؛. بوشهر گرم و محکم و غنی.
اگر چه این شهر پر از قابلیته، اگر چه زمینش با برکته و از گوجه و هندوانه و خربزه و رطب تا سیر و پیازو میتونه پرورش بده ولی چون از تکنولوژی و ابزار دیجیتال امروزی کمبهره مونده، به جایگاهی که باید نرسیده. مردم نازنین و دریادلش با قناعت زندگی میکنن و محصولات بینظیرشونو با قیمت کم میفروشن.
پدربزرگ آقای عباس احمدی اولین کسی بود که گوجه رو توی این خاک ارزشمند کاشت و حالا نوه ایشون ـ که یه قهرمانه که تصمیم گرفت یه کار بزرگ برای بوشهر داغ و دلگیرش بکنه ـ دنیای سنتی و قشنگ کشاورزی و کسبوکار در بوشهر رو به دنیای مدرن پیوند زد و خالصانه شروع کرده.
شاید اولش سخت بود، شاید بارها یه بنبست رسید ولی درست و به موقع ایستادگی کرد و ادامه داد و رسید به جایی که الان بهش میگن بوشهر کالا؛ غرفهای که به صداقت معروفه و همیشه مقدار بیشتری از محصولی که مشتریا سفارش دادن رو براشون میفرسته تا غش در معامله نشه.
دلیل رسیدنش به اینجا کمک و محبت و خدمت به مردمشه و تنها زبانی که بین آدمهای تمام دنیا مشترکه همین احساس و مهربانیست.
[bs-show-product id=113798]
گلدانهای ذاکر
دنبال یه هدیه خاص بودم براش. چیزای مختلفی به ذهنم رسید اما در نهایت یه گلدون سفالی رو انتخاب کردم. برای اینکه خاصتر بشه روی اون صلوات رو نوشتم .
وقتی گلدونو بهش دادم شروع کرد به طراحی روی بدنش و به یه گلدون قشنگ دوست داشتنی تبدیلش کردیم. اسمشو گذاشتیم گلدان ذاکر و گلدونای بعدی رو هم همینطور!
آره، گلدونای بعدی، چون بعد از اون نتونستیم بیخیالش بشیم و کسبوکارمونو خیلی جدی شروع کردیم.
گلدانهای ذاکر اسم غرفهایه که زوج جوون هنرمند و خوش ذوقمون آقای محمدامین عدلخواه طرحهاشو میکشن و خانم ناهید خالواحمدی ذکرهاشو مینویسن و ذکر رو جاری میکنن در محل کار و منزل و محیط زندگی شما.
[bs-show-product id=103587]
سیسمونی بیبی
وقتی که پسر کوچولوم بدنیا اومد دلم میخواست یه سرویس خواب ایرانی و در عین حال زیبا براش بخرم. هرچقدر گشتیم و گشتیم اونی که میخواستم رو پیدا نکردیم. یا خیلی بی کیفیت بودن یا زیبا نبودن و یا اگر دوتا فاکتور قبلی رو داشتن ایرانی نبودن.
این بود که کمر همت بستم و رفتم سراغ کمد پارچهها و تکه پارچههارو برداشتم اوردم گذاشتم جلوم و گفتم بسم الله شروع کن برو جلو.
اولین چیزی که دوختم یه بالشت بود. بعد رفتم سراغ مدلا والگوهایی که توی ایسنتاگرام دیده بودم و لحاف دوختم و بعد قنداق ورسیدم به هرچیزی که الآن میدوزم… .
اونقدر غرق شدم در کارم که یه دفعه به خودم اومدم دیدم نه انگار واقعاً تونستم؛ من تونستم چیزایی رو تولید کنم که مدتها براشون همه جا رو گشته بودم؛ سرویس خواب نوزاد با پارچه و طرحای ایرانی که کیفیتشون خوبه و زیبا هم هستن.
من اینکارارو همشو توی خونه خودم و بدون دستگاهای خارجی و پیشرفته انجام دادم و من باور کردم هیچ کاری تو دنیا وجود نداره که نشه انجام داد و ما برای تامین نیاز هامون بهتر از خودمون پیدا نمیکنیم.
[bs-show-product id=97991]
نویسنده: نادیا عربشاهی
بسیار عالی حرف نداره واقعا لذت میبرم