ایدۀ کار کارگاه تگوک برای زهرا بذرافکن از شبی شروع میشود که مراسم عروسی دو تا از همکلاسیهای دانشگاهش است؛ در واقع از چند روز قبلش که زهرا خانم قصد کرده بود هدیۀ منحصربهفردی برای عروسی آنها تهیه کند. میگوید به همراه همسرش ساعتها در خیابانهای شیراز گشت میزدند تا هدیۀ درخشانی چشمشان را بگیرد. بعد از ساعتها پرسه زدن، بالأخره به یک کارگاه کوچک چوب میرسند و میز کوچکی کنار یکی از دیوارها توجهشان را جلب میکند. تمام محصولات کارگاه با تکنیک گرهچینی درست شده بودند. چوبهای کوچک و هماندازه را کنار هم میگذارند و با پیچ و میخ و چسب میچسبانند به هم و محصول نهایی متولد میشود.
تبدیل نهها به بله
زهرا خانم و همسرش همان روز میز را میخرند و به خانه میآورند، اما ذهن زهرا در مغازه میماند. به سرش میزند که گرهچینی یاد بگیرد. دوباره به کارگاه میرود تا بپرسد که امکان یادگیری گرهچینی هست یا نه. نیست. صاحب کارگاه میگوید که به خانمها آموزش نمیدهد. زهرا خانم با همسرش تصمیم میگیرند که خودشان گرهچینی و کار با چوب را یاد بگیرند. یک تیغۀ چوب میخرند و با ارههای سنگبری دوستانشان کار با چوب را شروع میکنند. اندازه میگیرند. طرحها و زاویهها را درمیآورند. میسازند و میشکنند. میسازند و دوباره میسازند. مدام آزمون و خطا میکنند و بعد از سه ماه کار کردن با دستگاههایی که نه برای چوب ساخته شده بود و نه برای خودشان بود، میتوانند اولین نمایشگاه محصولاتشان را در پارکینگ خانۀ همان دوستشان در شیراز برگزار کنند.
پس از چند ماه مجبور میشوند که از پارکینگ خانۀ دوستشان نقل مکان کنند. لوازم مخصوص کار با چوب را تهیه میکنند و بساط کارگاه را در پشتبام خانهشان راه میاندازند. زهرا خانم با لذت از کار روی پشتبام یاد میکند. میگوید در محلهای که زندگی میکنند، سنتی وجود دارد که همۀ همسایهها روی پشتبام مشغول فعالیتهای مختلفی هستند. نجاری یا فرشبافی، پرورش گل و پرورش زنبور. روزها بهخوبی میگذرند، تا اینکه وسایل کارگاهشان طعمۀ دزدها میشود و ناچار میشوند بساط را به پارکینگ خانهشان ببرند. و کارگاه تگوک از پارکینگ خانۀ زهرا خانم رسماً شروع به فعالیت میکند.
تکدرخت پربار
تعریف میکند که به شش نفر از اهالی محل و دوستانش هم گرهچینی آموزش داده بود و تا یک سال همگی در کارگاه توی پارکینگ با همدیگر کار میکردند. سفارشها را میساختند و در یکی از غرفههای نمایشگاه دائمی شیراز میفروختند. یک سال است که هر کدام از آنها به کارهای دیگری مشغول شدهاند و حالا گرهچینی برای زهرا خانم بیشتر حکم سرگرمی دارد. میگوید کار با چوب به او آرامش میدهد. تمام ساعتهایی که خسته است و میخواهد تمرکز کند یا به موضوع مهمی فکر کند یا برای مسئلهای تصمیم بگیرد، با چوبها کار میکند و چیزی میسازد و ذهنش منظم میشود. به جز خودش، گاهی سه فرزند کوچکش هم به کارگاه سر میزنند. آنها هم بازی با چوب را دوست دارند و مانعی برای کارهای زهرا خانم نمیشوند. میگوید همسرش هم همیشه از ایدههای جدید او استقبال میکند و در تمام این مراحل، زهرا خانم را تشویق کرده است که به دنبال علاقهاش برود. حالا مسئول ساختن سفارشهای تگوک فقط زهرا خانم است. میگوید با نامِ غرفه هم جور است: تگوک. که در لغت به معنای تکدرخت یا درخت تنهاست.
«گرهچینی گرههای ذهنیام را باز میکند»
تعدادی از مشتریهای تگوک از دوستان و آشنایان زهرا خانم و در شیراز هستند که به همدیگر کارگاه را معرفی کردهاند. بیشتر فروش و سفارش او در اینستاگرام و باسلام است. جدیترین و بزرگترین پروژهاش از طریق باسلام به او سفارش داده شده بود که تعدادی آینۀ دیواری برای هدیۀ معلمهای یک مدرسه میخواستند. اما خودش این کار را شغل اصلیاش نمیداند. میگوید کارشناسی ارشد صنایع دستی خوانده است و کار اصلیاش وصل کردن مردم مناطق کمتر برخوردار به بازارهای اینترنتی است، بسترهایی که مردم این مناطق با آن آشنا نیستند یا به آن دسترسی ندارند. محصولات حصیری غرفۀ تگوک به دست خانمهایی بافته شدهاند که در شهرهای جنوبی کشور زندگی میکنند و از طریق زهرا خانم در پلتفرمهای آنلاین به فروش میرسند. زهرا خانم به واسطۀ پروژۀ نهایی دانشگاهش با این خانمها آشنا شده است و حالا با هم همکاری میکنند. آرزویش این است که در طول زمان، با خانمهای حصیرباف بیشتری آشنا شود و تعداد بیشتری محصول حصیری را وارد بازارهای اینترنتی کند. گرهچینی هم میماند برای زمانهایی که نیاز به آرامش دارد؛ برای زمانهایی که میخواهد برای مشکلی راهحلی پیدا کند، یا دربارۀ موضوعی فکر کند، یا گرههای ذهنیاش را باز کند.