خانمجونم از قدیم قرتی بود. آقا بزرگ میگفت اولین زنِ فامیل که کشف حجاب کرد خانمجون بوده. خانمجونم هر وقت که حرف کشف حجاب میشه سریع لبشو گاز میگیره و یه خورده رژ لبشو میخوره و میگه: «خدا رحمت کنه آیت الله خمینی رو، بعد که دیدمش سرم کردم. خدا از سر تقصیرام بگذره. خدایا توبه! توبه!» بعدم که حرفش تموم میشه دست میکنه از تو کیف دستیش, کیف لوازم آرایشش رو درمیاره و به قول خودش آرایشش رو ترمیم میکنه.
آقا بزرگ از رژ لب زدن خانمجون بدش میاد. خانمجون میگه: «آقاجونتون بی سلیقهست. لیاقتش همین پیرزنای زشت سر کوچهست.» آقا جونمم همیشه میگه: «بابا از رنگش که بدم نمیاد. از مزهش بدم میاد. مزه سرب میده. برا خودتم ضرر داره. میمیریا!! نزن!» ما ولی برا تولد خانم جون یه رژ لبی خریدیم که دیگه هرچقدرم که بخوردش قرار نیست براش ضرر داشته باشه. حتی اگه یه جایی گشنهش بشه و دلش ضعف بره میتونه دست کنه تو کیفش یه تیکه رژ لب بماله به نون و بذاره دهنش تا سر دلشو بگیره. ما یه رژ لب گیاهی خریدیم که از عسل و موم درست شده؛ سربم نداره. اصلاً میشه بذارنش توی غرفه مواد غذایی.
رژ لب های گیاهی درجه یک در غرفه سلامتکده ریحان ????
http://basalam.com/organic_reyhan
http://basalam.com/organic_reyhan