تجربه نگاری درباره محصول زعتر از غرفه زیت و زعتر
به قلم سارا عبداللهی
یارب
همیشه سرعصرانههای خانه پدریمان وقت داشتیم دور هم حرف بزنیم، بگوییم و بخندیم. چیزی که میخوردیم اهمیت نداشت -اهل هلههوله هم نبودیم- مهم دور هم بودنمان بود. واین یعنی زندگی…
البته همیشه چای خوشبو و خوشرنگ لاهیجان، اصل ثابت عصرانهها بود و هست. و حالا زعتر را در باسلام کشف کردیم. میگویم کشف، چون قیافه افراد خانواده بعد از خوردن اولین لقمه دقیقاً قیافه مکتشفین مهم شده بود. هر لقمه را صدادار میجویدیم؛ «ایم… بهبه… وای»؛ عصرانهای راحت، سریع، با طعمی مطبوع.
مادر تنها کمی زعتر را با روغن زیتون مخلوط کرده بود و گذاشته بود لای نان سنگک و بعد هم داخل دستگاه ساندویچساز. ای کاش میشد توصیف کنم مزهاش را … نان برشته با همراهی عطر خوب آویشن و سماق و بقیه موادش هوش را از سر میبرد؛ و همان لحظه حس میکنی گرم شدهای وکلی انرژی گرفتهای برای کارهای نکردهات.
و البته این پایان ماجرا نیست. بعد از این کشف بزرگ، کلی میانوعده و غذا را در سر گذراندیم تا همین روزها یکییکیشان را امتحان کنیم؛
- صبحانههای سریع
- یک لقمه رژیمی برای شام کنار سالاد
- روی پیتزای خانگی
- با تخم مرغ و املت
- برای تغذیه مدرسه بچهها
- و حتی روی ماست و پنیر
اگر نان مدیترانهای یا نان تست خریدید و رژیم ندارید؛ حتماً زعتر را با پنیر پیتزا امتحان کنید.