مادران و غرفه‌دارانِ تازه‌کار چه اشتباهاتی انجام می‌دهند؟


3,799

مادری را تصور کنید که تا چندسال قبل به‌جز خاله‌بودن، هیچ تجربه‌ای درباره فرزندپروری ندارد. آن‌هم تازه از این مدل خاله‌هایی که بچه‌ی خواهرشان را شاد و شنگول تحویل می‌گیرند و وقتی بچه به گریه میفتد، او را به مادرش پس می‌دهند! حالا مادرِ تازه‌‌کار موقع گریه هم باید پیش کودک‌اش بماند؛ از آنجایی که زمین به شدت گرد است، نیروهای کمکی هم معمولا وقتی کودک‌تان را می‌خواهند که سرِحال است.

ولی همیشه برای هرکاری، یک اولین بار وجو دارد. مثلِ کسی که برای اولین بار توی «باسلام» غرفه زده و می‌خواهد برای غرفه‌اش مادری کند. با خودش می‌گوید:«غرفه‌زدن که کاری نداره! چند تا عکس از محصولم می‌گیرم، یه توضیحی می‌نویسم و تمام!»

غافل از آن که فروشِ‌آنلاین، عشق و حوصله‌ای می‌خواهد که در فروشِ حضوری لازم نیست. هر غرفه تازه تاسیس، مثل بچه نوپایی است که تازه می‌خواهد راه‌رفتن را تجربه کند. باید مدام حواست بهش باشد، برایش وقت بگذاری و به بهترین و کاملترین شکل، معرفی‌اش کنی.

حتی اگر بهترین محصول را هم داشته باشی، وقتی توضیحاتت دقیق نباشد، وقتی با صبر و دقت برای مشتری توضیح ندهی، کسی سراغت نمی‌آید.

این‌قدر گوگل نکن!

مادران تازه‌کار، اولین سوال‌هایشان درباره جسم نوزاد است و همه‌چیز را سریع از گوگل می‌پرسند. انگار بیمارستان، گوگل را به‌عنوان خدمات پس از زایمان به مادران معرفی کرده است!

مثلا مادر خیلی عجله‌ای تمام علت‌های گریه‌ی کودک را در گوگل جست‌وجو می‌کند. باور کنید اگر همان موقع، پوشک‌اش را عوض می‌کردید، گریه‌اش طوری قطع می‌شد که انگار یکی از دور با کنترل، صدای آژیرش را قطع کرده‌است!

اگر شما هم تازه‌مادر هستید، کافی است به واکنش‌های نوزاد و غریزه‌ی مادری‌تان کمی اعتماد کنید. درست است که گوگل جواب خیلی سوال‌ها را می‌داند، اما گهواره‌جُنبان کودک شما که نبوده‌است!

لطفا قبل‌ از گوگل‌کردن «علت گریه بچه» نگاهی به پوشک نوزادتان بیندازید!

غرفه‌دارِ تازه‌کار هم در این مورد باید به تجربیاتِ غرفه‌دارهای دیگر گوش کند و از آنها استفاده کند. چون اینطوری به مسیرِ میان‌بُر دست پیدا می‌کند. خواندنِ کتاب‌های موفقیت در ده روز یا چطور یک‌شبه پولدار شویم، هیچ کمکی بهش نمی‌کند!

بذار معمولی باشه

این پرسیدن از گوگل که گفتیم فقط مخصوص دوران نوزادی نیست. بعضی از مادران تازه‌وارد، این‌بار درباره‌ی هوش کودک‌شان کنجکاو می‌شوند: این‌که چطور می‌توانند زیادش کنند تا کودک بتواند در هشت سالگی، زبان انگلیسی‌اش فول باشد!

راستش هوش اصلی را آن کسی دارد که پکیج‌های یادگیری زبان در هفت روز و تیزهوشی با سه متد را به خانواده‌ها می‌فروشد و کلی پول به جیب می‌زند. حالا بماند که آخرش هم معلوم می‌شود همان ارتباط با دوستان و یادگیری‌های زمان مدرسه کافی بودند و پول‌های بی‌زبان روانه‌ی جوی آب شدند!

خوشبختانه یا متاسفانه، هوش کودک به مادر و پدرش می‌رود و تبدیل به یک انسان معمولی می‌شود. خداوکیلی این معمولی‌بودن چه عیبی دارد که این‌قدر با آن مشکل داریم؟

خداوکیلی این معمولی‌بودن بچه چه عیبی دارد که این‌قدر با آن مشکل داریم؟

یک غرفه‌دارِ تازه‌کار هم ممکن است برود و کلی پول به معروف‌ترین آتلیه شهرشان بدهد تا از محصولش عکاسی کند اما غرفه‌دارِ کارکشته، عکس‌های صمیمی و خودمانی می‌گیرد تا خانگی‌بودنِ محصولش را به رخ بکشد. درست است،‌ او هم باید حواسش به نور و کیفیت عکس باشد اما لازم نمی‌بیند خودش را تا مرز ورشکستگی به خاطر عکاسی پیش ببرد!

به خدا خودش بزرگ می‌شه!

بعضی از مادران تازه‌کار، شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا وزن کودک را با روش‌های محیرالعقول بالا ببرند. در حالی که ورزشکارِ محل ما هم با همان تخم‌مرغ‌پخته‌های مادرش و نان سنگک سر کوچه، این‌همه عضله به هم زده! آن‌وقت مادر تازه کار تا پودرهای تقویتی خداتومنی را در گلوی کودک‌اش نریزد، دلش آرام نمی‌گیرد.

خیلی وقت‌ها این‌همه بریز و بپاش لازم نیست و بعد از مدتی، کودک همان غذاها را می‌خورد و به وزن طبیعی می‌رسد. البته اگر شما اجازه بدهید!

این‌قدر به خاطر غذاخوردن به بچه و خودتان سخت نگیرید

غرفه‌دارِ‌ تازه‌کار همیشه نگرانِ آمارِ غرفه‌اش است: نکند جنس‌هایم روی دستم بمانند! نکند نتوانم چیزی بفروشم! اما غرفه‌دار با تجربه حواسش به کیفیت محصولش است. آنقدر کیفیت را بالا می‌برد که مشتری ثابت پیدا می‌کند. تازه مشتری ثابت، برایش مشتری جدید می‌آورد و این یعنی فروشِ بیشتر!

مامان موتزارت هم نمی‌دونست هوش موسیقیایی چیه!

بعضی مادران تازه‌کار، مدام عذاب وجدان دارند که «نکنه براش مادر خوبی نبودم» و برای جبران، بچه‌هایشان در ۳۶۵ تا کلاس ثبت‌نام می‌کنند.

باور کنید خود فیثاغورث هم تا لِنگ ظهر می‌خوابیده و مادر موتزارت اصلا نمی‌دانسته چیزی به‌نام هوش موسیقیایی وجود دارد و باید برای پرورش آن، موتی (در خانه این‌طوری صدایش می‌کردند) را از صبح تا غروب بگذارد کلاس موسیقی. بعد شما به این فکر می‌کنید که برای تقویت هوش جنبشی کودک، او را بگذارید کلاس ژیمناستیک تا برایتان ۱۸۰ درجه بزند!

خب شاید کودک شما خوش‌صحبت است و اصلا از این جنگولک‌بازی‌ها خوش‌اش نمی‌آید و نهایت انعطاف‌پذیری بدن‌اش این است که دست‌اش را به اندازه‌ی یک‌وجب باز کند!

اگر به‌عنوان مادر تازه‌کار، «تفاوت‌های فردی» را درنظر بگیرید، متوجه می‌شوید که اصلا عیب نیست که کودک‌تان شبییه بقیه نیست و همان کارهایی را می‌کند که دوست دارد.

یک خرده هم بچه‌ بیچاره را راحت بگذارید. باور کنید ثواب دارد.

غرفه‌دارِ‌ تازه‌کار هم دائما خودش را با غرفه‌های مشابه مقایسه می‌کند. مدام درگیر این است که آنها چکار می‌کنند تا فروششان بالا برود. بله، تقلید «گاهی» می‌تواند در ابتدای راه مفید باشد، اما غرفه دار با تجربه معمولا به خلاقیت خودش تکیه می‌کند و راه‌های جدید برای فروش و عرضه محصولاتش را پیدا می‌کند!

جوش صورت هم شد مشکل؟

بچه‌هایی که به ۱۳ــ ۱۴ سالگی می‌رسند هم قلق خودشان را دارند. شاید بهترین راه این باشد که پای حرف‌هایشان بنشینید و بدون قضاوت گوش کنید. البته مادران تازه کار، به سبک خودشان با نوجوان برخورد می‌کنند.

مثلا وقتی نوجوانتان می‌گوید این جوش روی بینی‌م تمام اعتماد‌به‌نفسم رو له کرده، نباید به‌جای همدلی‌کردن بگویید: «این‌همه از بچگی خرج‌ پکیج کردم که بتونی انواع هوش رو در خودت تقویت کنی ولی آخرش دغدغه‌ت شده جوش روی بینی؟ پس من چی بگم که همه‌ی پولایی که بابات داده رو خرج کردم و این ماه هیچی نداریم به صاحب‌خونه بدیم؟»

چون این‌طوری ته‌مانده‌ی عزت‌نفسش را هم از بین می‌برید. بچه‌ها چه وقتی کودک هستند و چه در دوارن نوجوانی به توجه و درک‌شدن نیاز دارند. گاهی مادران تازه کار، همه‌جور هزینه و کاری انجام می‌دهند الا این دو قلم که اتفاقا خیلی هم مهمند.

بچه‌هایی که به ۱۳ــ ۱۴ سالگی می‌رسند هم قلق خودشان را دارند.

غرفه‌دارِ‌تازه کار هم زود خسته می‌شود و جا می‌زند اما غرفه‌دارِ با تجربه، همیشه به فکر گسترش کسب و کار و اضافه کردنِ محصولاتش است. با خودش می‌گوید شاید اگر تنوعِ محصولاتم بیشتر شوند، نظرِ افراد بیشتری را جلب کنم.

یه نفس عمیق بکش و سخت نگیر!

مادرشدن با تمام لذت‌هایی که دارد، پر از چالش و سختی است و کسانی که می‌گویند «تو بچه بیار، بزرگ کردنش کاری نداره»، در حال گفتن بزرگ‌ترین دروغ زندگی‌شان هستند.

اگر به‌عنوان مادر تازه کار، دوست دارید گاهی برای خودتان باشید اما عذاب وجدان و نگرانی برای کامل‌بودن، نمی‌گذارد تصمیم‌تان را عملی کنید، بدانید که خیلی از مادرها هم همین حس را دارند و اصلا غیرطبیعی یا بد نیست که مادرها دل‌شان بخواهد شکلات خوشمزه‌ای را تکی بخورند یا با دوست‌شان برای چند ساعت وقت بگذرانند.

اگر جایی اشتباه کردید، خودتان را به عذاب وجدان متحرک تبدیل نکنید! حتی مادرهای باتجربه هم گاهی اشتباه می‌کنند. راستش هیچ مادرِ کاملی وجود ندارد. با یک اشتباه هم عمر و شخصیت بچه نابود نمی‌شود! همین که سعی دارید مادرِ خوب و دلسوزی باشید – اگرچه با درصدی خطا – خودش بزرگ‌ترین هنرِ دنیاست.

همین که سعی دارید مادرِ خوب و دلسوزی باشید – اگرچه با درصدی خطا – خودش بزرگ‌ترین هنرِ دنیاست.

غرفه‌دارِ تازه کار هم فکر می‌کند صدتا غرفه دیگر مثل من دارند محصولاتِ مشابه می‌فروشند. بین این همه آدم من هیچ شانسی ندارم! اما غرفه‌دارِ باتجربه می‌داند که حتی توی بازار هم یک راسته وجود دارد با صدتا مغازه عین هم! مغازه‌هایی که تا سالها کنار هم هستند و همه هم کاسبی خوبی دارند!



به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x