محسن کریمی داروسازی خوانده است و در سایت باسلام غرفه اکسیر جوانی را دارد. متنی که در ادامه میآید، قصه کسب و کار اوست که با قلم خودش نوشته است. متنی خواندنی که ماجرای آشنایی اوست با نوشیدنی کامبوجا و خواص بسیارش.
داروسازی میخواندم اما اولین بار اسمش را از مادرم شنیدم (او هم از همسر دوست پدرم شنیده بود؛ به خاطر درد کمرش مصرف میکرده و خوشحال بود که زود روپا شده و با دیدن معجزاتش بقیه اهل خانوادهشان هم مصرف کرده بودند). اما جالبترین معجزه قارچ کامبوجا سیاه شدن موی سفید بزرگ فامیل بعد از ۸ ماه استفاده مداوم بود؛ و خوشحال بودند از اینکه از زمانی که شروع به مصرف کامبوجا کرده، دیگر به هیچ دکتری مراجعه نکرده است.
حرفهای مادرم برایم عجیب بود؛ در گوگل سرچ سادهای کردم؛ و با کلی مقاله و خواص روبرو شدم. باور نکردم و باخودم گفتم مگر میشود یک چیز با این همه خواص؟!
پیگیر نشدم تا سه ماه بعد تا این که یک روز در یکی از داروخانههایی که دکتر شیفت بودم، یکی از مریضهایم گفت برای جوشهایم کامبوجا مصرف میکنم و خیلی بهتر شدم. کامبوجا؟! چه اسم آشنایی! چه جالب. از او خواستم کمی از آن را برایم بیاورد. برای اینکه حتماً بیاورد به او گفتم یک کرم ۱۴ هزارتومانی که لازم داشت را رایگان به او میدهم. برگشت.
۴۰ سیسی کامبوجا ۱۴ هزارتومان!!! خیلی گران خریدم. اما ذهن کنجکاوم گفت ارزشش را دارد. به خانه برگشتم و به همسرم گفتم: «بگو چه شده!» همسرم متعجب به من نگاه میکرد و منتظر خبر بد بود. با ناراحتی گفت: «دیگر اجازه نداری شیفت داروخانه بروی؟» با ذوق گفتم: «کامبوجا پیدا کردم». کلی فکر کرد و گفت: «این همونیه که مامان میگفتن؟» گفتم: «آره؛ خودشه».
باز سرچ گوگل را زدم و همون خواص! دوتایی به هم نگاه میکردیم و گفتیم: «مگه میشه؟ مگه داریم؟! درمان ایدز، ام اس و سرطان!! چطور ممکن است؟».
شماره تماس دوست پدرم که شهرستان بودند را از پدرم گرفتم و از همسرش طریقه کشت را پرسیدم. خستهٔ شیفت؛ اما تصمیم گرفتم درست کنم. وسط کار خوابم برد. صبح که بیدار شدم همسرم گفت: «برایت کشت دادم. امیدوارم درست پیش رفته باشم و خوب از آب دربیاید».
هر روز با ذوق به آن سر میزدم و مطالعاتم را راجع به آن زیاد کردم. به سایت اصلی مقالات غذایی و دارویی امریکا مراجعه کردم و با سرچ کلمه (kombucha) با بیش از ۲۰۰ مقاله تخصصی روبهرو شدم. در حین گشتن در سایت به ۵ مقاله تخصصی درباره سرطان رسیدم که با چندین مکانیسم مختلف میتوانست جلو انواع سرطان را بگیرد (تا آنجایی که علم داروسازی من میگفت، یک داروی شیمیایی با ۱ مکانیسم یا نهایتاً ۲ مکانیسم جلو سرطان را میگیرد که البته فقط جلویش را میگیرد و درمانی در کار نیست، مگر احتمال ۵%؛ و ۹۵% بقیه از سرطان نمیمیرند بلکه عوارض شدید شیمیدرمانی آنها را از پا در میآورد). خلاصه مقالات دیگری پیدا کردم که با بررسی کاملی نشان داده بود عوارض دیابت (شامل: از کار افتادن اعصاب محیطی و مرکزی، از بین رفتن رگها و مویرگها، آسیب به چشم و کلیه، زخم پای دیابت و…) را چگونه از بین برده و به اصطلاح کل بدن را ریکاوری میکند. همچنین درباره ایدز، اماس و حتی سکته مغزی و قلبی مقالاتی بود. قویترین مقالاتی که یافت شد عبارت بود از بررسی اثر کامبوجا بر سیستم آنتیاکسیدانی و بازسازی کبدی که کاملاً تخریب شده و به پیوند کبد نیاز دارد.
نکتهای که شاید برای شما جالب باشد این است که پایاننامه دکترای من کار بر روی نوعی عفونت کشنده بیمارستانی به اسم سودوموناس آئروژینوزا بود که هیچ چیز به جز وایتکس آن را از بین نمیبرد (حتی الکل و بتادین و ساولون) و گونههای مقاومی در دست داشتم که قویترین آنتیبیوتیکها از نابود کردن آن عاجز بودند، و باز مقالهای یافتم که کامبوجای بهلیمو (اختصاصاً به دلیل داشتن یورسینیک اسید) به راحتی آن را از بین میبرد و حتی نوع دیگری از عفونت قارچی کشنده به اسم کاندیدا آلبیکنز.
خوشحال از این همه اتفاقات گفتم سری به گوگل محقق هم بزنم و چشمهایم از حیرت گرد شد. دلیل حیرتم دیدن بیش از ۵۰۰۰ مقاله بود که مقالات روسی، چینی و ژاپنی متعددی داشت. طی تحقیقاتی که داشتم مشخص شد روسیه تقریباً تمام و کمال تحقیقات را روی کامبوجا انجام داده، ولی به دلیل جنگ سرد بین روسیه و امریکا از انتشار آن خوداری کرده و خود به بزرگترین استفاده کننده از کامبوجا تبدبل شده. این قسمت داستان چون برای خودم جالب بود توضیحات اضافه دادم تا شما هم حسم را درک کنید (یک داروی شیمیایی خیلی مقاله داشته باشه ۱۰ تاست. مقایسه کنید با عدد ۲۹۵ در سایت آمریکایی و ۵۲۸۰ تا در گوگل محقق که هر روز به این شماره اضافه میشه) اولین برداشت، موفقیتآمیز بود. ترش بود اما با عسل و آب خوش مزه میشد.
خوابگاه متأهلی دانشجویی ۲۸ متریمان کوچک بود، اما در حد خودمان کشت میدادیم. با همسرم تصمیم گرفتیم دمنوشهای مختلف درست کنیم. تجربه جالبی بود و پیگیر شدم تا خواص دمنوشهای مختلف را بیابم. وقتی فهمیدم کار اصلی قارچ کامبوجا فعال کردن سلولهای کسل و تنبل است، فهمیدم علت آن همه خواص چیست. مصممتر شدم و به فکر تولید انبوه افتادیم. چه قدر خوب است درمان، جایگزین تسکین درد شود.
ساعتها با تلفن پیگیر مراحل قانونی و هزینههای راهاندازی کارخانه بودم. با همسرم به نمایشگاههای صنایع بستهبندی و… میرفتیم و دنبال کمترین هزینه ممکن برای راهاندازی خط تولید مجهز بودیم؛ اما کمترین هزینه حدود ۵۰۰ میلیون بود.
به دنبال تأمین مالی بودم. باخیلیها مشورت کردم. وامهای مختلف را سنجیدم. رئیس یکی از داروخانههایی که شیفت میرفتم گفت: «یکی از ماشینهایم را کنار میگذارم تا خط تولیدت را راهاندازی کنیم». ذوق زده شدم، اما طولی نکشید گفت: «بعد از ۲-۳ سال یا تو تمام کارخانه را از من میخری یا من از تو». با خودم گفتم: «من نمیدانم چه میشود، اما برای او کنار گذاشتن ماشین دیگرش سخت نیست».
با سرمایهگذاران مختلفی روبهرو شدم؛ ولی هر کدام به مشکلی بر میخورد. مثلاً قرار بود با یک وکیل سرمایهدار صحبت کنم؛ قبل از رفتن در دلم گذشت که خدایا اگر قراره که مشکلی ایجاد بشه لطفاً به خانه آن فرد نرسم. نیمساعتی با موتور سیکلت به همراه همسر و فرزندم توی ترافیک تهران حرکت کردیم تا به محدوده خانه فرد سرمایهگذار رسیدیم، ولی ناگهان یک صدای ترمز؛ و نه من و نه همسر و پسرم، دیگر روی موتورم نبودیم (تصادفی کردم که موتورم به فرغون تبدیل شد). خوشبختانه از این تصادف فقط کوفتگیش بهمان رسید؛ بدون هیچ خراشی) یاد دعایی که کرده بودم افتادم و خندهام گرفت (جوری که فکر میکردند بعد تصادف ضربه به سرم خورده و دیوانه شدم).
با چند پزشک سنتی در یزد صحبت کرده بودم و با تولید خانگی با کمک خانواده در یزد کامبوجایشان را تأمین میکردم. حتی از یکی پزشکان که با هم صمیمیتر بودیم خواستم تلفن تماس مریضهایی که کامبوجا برایشان تجویز میشود را بگیرد تا با آنها صحبت کنم و از میزان رضایتشان مطلع شوم.
[bs-show-product id=23609/]
هر روز خبرهای بهتری از اثر درمانیاش میشنیدم و مصممتر میشدم. خودم تهران بودم و خانواده و دوستان یزد. نیاز به پشتیبانی فکری، عاطفی، مالیشان و… بیشتر حس میشد. تصمیم را جدی کردم. برای اتمام تحصیلم انتقالی گرفتم به دانشگاه یزد تا در کنار درس بتوانم زودتر کارم را پیش ببرم.
برای مجوز گرفتن هم اقدام کردم. خیلی پیگیری کردم؛ حداقل ۳ ماه. اما نتیجهای که نهایتاً به من اعلام کردند صدور مجوز در صورت داشتن دستگاههایی بود که خواص کامبوجا را از آب معدنی هم کمتر میکرد.
خیلی برایم سخت بود که در آمریکا و برخی کشورهای اروپا و روسیه مصرف کامبوجا رواج دارد و از خواصش بهره میبرند اما ما…
البته هستند شرکتهایی که با مجوز تولید میکنند؛ اما آنها هم مجبورند مواد اولیه کامبوجا را به صورت شیمیایی مخلوط کنند که خب تمامی خواص قارچ کامبوجا را شامل نمیشود. من ارگانیک بودن را ترجیح دادم و شروع به معرفی آن بین اقوام و دوستان کردم. آنها هم پس از مصرف و دیدن اثربخشیاش به بقیه معرفیاش میکردند.
بازخوردها خیلی زیاد و امیدوارکننده بود. قطع ۶۰ واحد انسولین بعد از دو ماه مصرف صحیح؛ بهبود علایم سرطان و حذف شیمی درمانی و درمان کامل؛ رفع سنگ صفرا بدون عمل جراحی به کمک مصرف سیاهدانه و عسل و کامبوجا در دوهفته؛ سبکی مغز و رهایی از افکار پریشان؛ تنظیم خواب و وزن؛ رفع جوشها و… مطمئن شدم که مصرف درست میتواند ایدز و اماس و سرطان را هم درمان کند.
و اینها همه مرا مصممتر کرد برای تولید خانگی، اما در کارگاهی مجهز.
کامبوجا در دهههای ۶۰ و ۷۰ در ایران رواج داشته. (دوست کرمانیم بعد از معرفی مشتاق شد. وقتی چشید گفت من این را خوردم. پدرم خودش دورانی درست میکرد) اما به علت رعایت نکردن شرایط مناسب محیط کشت، دچار آلودگیهایی میشده و مشکلات حاد ایجاد کرده و مردم از مصرف صرفنظر کردند.
[bs-show-product id=25770/]
به همین دلیل من مکان تولیدم را مجهزتر و پیشرفتهتر کردم و با مراقبتهای روزانهام از ایجاد هر گونه مشکلی جلوگیری میکنم.
اگر روی پرده ایجاد شده در کامبوجا کپک ایجاد شود، بسیار سمی است و امکان ایجاد سیروس کبدی فقط ظرف مدت ۲۰ روز میباشد (بخاطر همین چند باری که مشکوک به کپک شدم کل بشکه را در چاه تخلیه کردم تا خدای ناکرده مشکلی ایجاد نشود).
تولید خانگی و در سطح محدود مشکلات زیادی میتواند ایجاد کند؛ مثلاً الکلی که در ابتدا ایجاد میکند و طی روزهای بعدی از بین میرود با تنفس در محیط، ایجاد مشکلاتی میکند و شاید برداشت زود باعث شود الکل هنوز باقی بماند و یا اینکه متوجه کپک نشده و… (دقت کنید کامبوجای مطمئن خرید کنید). من و همکارانم برای اطمینان از رفع کامل الکل و نبود کپک در طول مدت یک ماه مرتب بررسیهای لازم را انجام میدهیم تا مشکلی پیش نیاید.
جالب است بدانید پس از ۲ سال کماکان به دنبال سرمایهگذار معتقد و ارزشی هستم که سود آنچنانی برایش مهم نباشد و بیشتر دغدغه سلامت مردم را داشته باشد. میتوانم با تولید انبوه آنقدر هزینه تولید محصول را پایین بیاوریم که همه مردم ایران عزیز بتوانند به جای نوشابه و دلستر از این نوشیدنی با خواص ویژه استفاده کنند.
[bs-show-product id=24590/]