نخوردنیهای خوشمزه
ما همیشه تو خونهمون کلی خوردنی خوشمزه داریم ولی حق خوردن هیچ کدوموشونو نداریم. ماست درجه یک چکیده، خیار بوتهای اعلا، زنجبیل، بادوم درجه یک کوهی و… همشون هست، ولی مامانم هیچ کدومو نمیاره سر سفره. حتی یهبار برنج پریده بود توی گلوی بابام و داشت خفه میشد. ماست هم کنار دستش بود. مامانم نذاشت بابا یه قاشق از اون ماستِ روی کابینتو بخوره که خفه نشه. به جاش اونقد با لگد زد تو کمر بابام تا بالاخره لقمه پرید بیرون.
مامان به پوستش خیلی اهمیت میده. عصرا که یه هوا آفتاب کمرنگتر میشه میره توی حیاط، روی صندلی چوبیش دراز میکشه و به نوبت، تمام این خوردنیا رو میاره و میزنه به صورتش. از ماست شروع میکنه، با خیار ادامه میده و با انگور له شده تمومش میکنه.
بابا، حوض، جلبک و اینترنت
این آخریا بابامو راضی کرده بود تا یه سطل برداره بره حوض قدیمی پیدا کنه و جلبکاشو جمع کنه بیاره خونه. بابام مامانو خیلی دوست داره؛ برای همین میخواست واقعاً این کارو بکنه. من اگر جای بابام بودم مامانمو طلاق میدادم. اوف… خوبه نیستم.
بابامو نشوندم پای اینترنت و نشونش دادم که این جلبکایی که میخواد بیاره پوست مامانو شفاف نمیکنه که هیچ، پوستشو میخوره. برای همین تصمیم گرفتیم هرجوری که شده این قصه ماست و خیار و جلبکو تمومش کنیم. با کلی سرچ و تحقیق، ماسک جلبک اسپیرولینا رو روز مادر هدیه دادیم به مامان.
[bs-show-product id=24231/]
الان، هم مامان راضیه، هم بابا سر سفره خفه نمیشه، هم ما یهوقتایی برای شفافیت پوستمون ماسکو از مامان میدزدیدم و یه سرخابسفیدابِ مختصری میکنیم.