جان‌بخشی به اشیاء با خرید از باسلام


1,235

things-are-alive-at-basalam

در یخچال را باز می‌کنم، یک بطری شیره سیب چشمم را می‌گیرد. سیب‌هایش مال یکی از باغ‌های زنجان است. فصل برداشت، عکس‌های دو باغدار را می‌دیدم که سیب‌ها را یک‌به‌یک می‌چینند و می‌گذارند توی سبدها. اسم‌هایشان را هم می‌دانم.

توی کابینت کنار اسباب‌ چای، یک شیشه عسل است که از سبلان آمده. عسل‌ها را یک آقای شصت‌و‌چندساله از کندوها گرفته که قبلاً کارمند بانک بوده و اسم و رسمش را می‌دانم و می‌دانم وقتی می‌خندد صورتش چه شکلی می‌شود.

چای داخل قوری، از شمال ایران آمده و آن کسی که این چای را فرستاده، یک خانم ساکن قم است که از قضا کشاورز نیست. کامپیوتر خوانده ولی عشق چای ایرانی و عطر مهمانی‌های مهربان سنتی.

از آینه ماشینم یک فرشته نمدی آویزان است که از شیراز آمده. یک خانم خانه‌دار که دو تا بچه کوچک دارد، کچه‌هایش را تهران خریده و این آویز نمدی را بافته.

روی میز همکارم یک ظرف تزیینی سفالی است که از یک استادکار میان‌سال در قم خریده. کارگاهش خیابان آذر است و دستش خیلی سریع است. مرد پرکاری است و هنر دستش مثال‌زدنی.

توی خانه و ماشین و سر کارم، و کم‌کم خانه دوست‌هایم، خیلی از خوراکی‌ها، خیلی از اشیاء تزیینی، آثار هنری… همگی جان دارند، همه قصه دارند. و حالا وقتی می‌خواهم از مغازه‌ها خرید کنم، وقتی می‌خواهم محصول جدیدی بخرم، دلم می‌خواد از صاحب مغازه، قصه‌ محصولاتی که می‌فروشد را بپرسم. دریغ که محصولات مغازه‌های خیابان و فروشگاه‌های زنجیره‌ای قصه ندارند! یا بهتر بگویم قصه‌شان را کسی نمی‌داند.

از باسلام، همان محصولات همیشگی را با قصه بخرید.

چرخی در بازار و قصه‌های آدم‌ها

[عکس از غرفه ماه رویان]


به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x