دیشب تا صبح با عیال در باب مفهوم بازار اجتماعی صحبت کردم. جالب بود. گفتم: «ببین بازار را که همه میشناسیم. جایی است برای جمع شدن و گشت و گذار؛ یا نه، جایی است برای جمع شدن و خرید و فروش…»
هر وقت می رویم بازار فقط برای خرید و فروش می رویم؟ عیال بنده اینطور فکر نمیکرد. اتفاقاً برخی گزارشهای زبانشناختی مؤید ایشان است. مرحوم علامه دهخدا معتقد است بازار در زبان پهلوی «واچار» تلفظ میشده و مثلاً سوق الاهواز (بازار خوزستان) را «هوجستان واچار» میگفتهاند. البته این کلمه «واچار» قبل از آن، شکل دیگری داشته؛ «آباکاری» که در زبان پارسی باستان کاربرد داشته و بعداً تبدیل به «واچار» شده و در زبان فارسی دری به شکل «بازار» در آمده است.
«آباکاری» مرکب از دو واژه «آبا» به معنای محل اجتماع، و «کاری» به معنای چریدن و گردش کردن است. بر این پایه به نظر میرسد نظر مرحوم علامه دهخدا به نظر عیال بنده در زمینه کارکرد و معنای بازار نزدیکتر است.
اجتماعی اما کلمهای عربی است از ماده «جمع» در باب افتعال که در فارسی هم به صورت اسم (به معنای جماعت، گروهی از مردم) و هم به صورت مصدری (گِردآمدن) بکار میرود. با این حال در ترکیب «بازار اجتماعی» معنای دیگری مراد است.
این ترکیب هرچند شبیه ترکیب «شبکههای اجتماعی» است و ذهن امثال من را به سمت شبکههای مجازی سوق میدهد اما چندان ضرورتی ندارد که یک بازار اجتماعی حتماً در بستر فضای مجازی شکل بگیرد. بازار اجتماعی بازاری است که مبتنی و بر اساس پذیرش «مسؤلیتهای اجتماعی» تأسیس شده و کار میکند.
پس لازم شد بدانیم ترکیب «مسئولیت اجتماعی» یعنی چه؟ عیال گفت که میداند. راست هم میگفت؛ میدانست. گفت: «همین چیزا دیگه … میگن: ـنمیدونمـ اونی که فقط فکر جیب خودشه مث کشتیسواریه که میخواد چوبِ زیرپای خودشو بشکونه و صندلی بسازه. یا اینکه میگن: آدمها همه با هم دنبال علاقههاشون راه میافتن. تکتک به جایی نمیرسن.». بله؛ از این دست جملهها را میشود لابهلای حرفها و نوشتههای اقتصاددانان و سیاستمداران پیدا کرد. و همگی میخواهند بگویند: نمیشود بدون رفاه و سعادت همهگیر (اجتماعی) به رفاه و سعادت فردی و انسانی رسید.
با این توضیحات مشخص شد که بازار اجتماعی جایی است برای گشت و گذار و خرید و فروش؛ با این تفاوت که در بازار اجتماعی، مسؤلیتهای اجتماعی (رفاه و سعادت همهگیر) مد نظر قرار گرفته است. قرار است همه لذت ببریم و ترقی کنیم.
خوابمان پریده بود …