قبلا کتاب رو گرفته بودم اما بقدری زیباست یکی از دوستان مشتاق خرید شد براش خریدم
خیلی هم سریع دستم رسید و با بسته بندی مرتب
ممنون
از کتاب هاییه که شهید محسن حججی زیاد میخوانده.
در بخشی از این کتاب آمده است: "سربازی گفت: در منطقه کوشک حس کنجکاویام باعث شد وارد میدان مین شوم. وسط میدان یک جمجمه دیدم.
از وقتی آن جمجمه را دیدم شبها خواب نداشتم. فکر میکردم از بچههای خودمان باشد و الآن خانوادهاش منتظرش باشند.
روز بعد رفتیم تا به جمجمه رسیدیم . پیکری هم آن جا افتاده بود که مقداری خاک روی آن نشسته بود. خاکها را کنار زدیم و پیکر را روی برانکارد گذاشتیم. موقع برگشتن گشتی زدیم تا شاید پیکر دیگری هم پیدا شود.
جلوتر، زیر یک درخت شهیدی با یک بیسیم افتاده بود. آن طرفتر شهیدی دیگر و به همین ترتیب آن روز هفت شهید از ارتش پیدا شد.
آن سرباز به شدت گریه میکرد. رفتم تا او را دلداری بدهم. گفت: آقا وقتی دیدم هر هفت شهید مهر و تسبیح داشتند از خودم خجالت کشیدم. چون من خیلی وقتها در خواندن نماز کوتاهی میکردم."