Name: کلاه کودک
Brand: دست بافتهای تیلامید
SKU: 886968
Price: 1300000 IRR
Availability: OutOfStock
Rating: 4 (1 reviews)

web.public

بانک سامان

آسان پرداخت

بانک پاسارگاد

بانک سداد

saman

هشدار! 
 لطفا به هیچ وجه اطلاعات خصوصی مثل اطلاعات هویتی، کد اعتبارسنجی، رمز، اطلاعات حساب و سایر اطلاعات محرمانه&zwnj;ت رو توی چت برای کسی ارسال نکن، حتی برای اعضای تیم باسلام!
 پرداخت پول سفارش در باسلام فقط از طریق سبد خرید و درگاه بانک انجام می&zwnj;شه. در صورت پرداخت بیرون از باسلام (مثلا کارت به کارت و...) پشتیبانی باسلام، تضمین رضایت و بازگشت پولت رو از دست می&zwnj;دی.
 اگر توی چت، رفتار نامناسب یا مشکوکی از کسی دیدی، حتما گزارش کن.

هشدار! 
 لطفا به هیچ وجه اطلاعات خصوصی مثل اطلاعات هویتی، کد اعتبارسنجی، رمز، اطلاعات حساب و سایر اطلاعات محرمانه‌ت رو توی چت برای کسی ارسال نکن، حتی برای اعضای تیم باسلام!
 پرداخت پول سفارش در باسلام فقط از طریق سبد خرید و درگاه بانک انجام می‌شه. در صورت پرداخت بیرون از باسلام (مثلا کارت به کارت و...) پشتیبانی باسلام، تضمین رضایت و بازگشت پولت رو از دست می‌دی.
 اگر توی چت، رفتار نامناسب یا مشکوکی از کسی دیدی، حتما گزارش کن.

ثبت درخواست متنی برای پشتیبانی

تیکت غرفه داران

پرسش های متداول

در روزهای کاری ساعت 9 الی 17 از طریق تماس تلفنی در ارتباط باشید

تماس

ایمیل

کدپستی

قم، پردیسان، بلوار امام صادق، بلوار مولوی، پارک علم‌و فناوری استان قم، ساختمان شهید فخری‌زاده، طبقه‌ی اول، شرکت توسعه و تدبیر جوامع سلام (باسلام)

آدرس

شماره شما برای غرفه‌دار این محصولات و «شرکت پست ایران» ارسال خواهد شد.

10 درصد تخفیف محصول تا سقف 15 هزار تومان

جمعی از اهالی بازار گزارش دادند که شما تخلف داشتی. برای همین دسترسی شما محدود شده. اگه فکر می‌کنی اشتباهی رخ داده، به پشتیبانی باسلام بگو تا برات درستش کنیم.

به این بخش دسترسی نداری

جدید‌ترین

به ترتیب بیشترین تخفیف

بیشترین تخفیف

به ترتیب پرفروش ترین محصولات

پرفروش‌ترین محصولات

به ترتیب کمترین زمان آماده سازی

کمترین زمان آماده‌سازی

به ترتیب بیشترین ستاره

بیشترین ستاره

پیشنهاد غرفه‌دار

پالت نقاشی

واتر براش

آبرنگ

آبرنگ آریا

آبرنگ پلیکان

بوم نقاشی

پاستل روغنی

پاستل روغنی آریا

پاستل گچی

پالت پلاستیکی

پایه بوم نقاشی

تخته شاسی

تخته شاسی چوبی

رنگ آمیزی بزرگسالان

رنگ آمیزی کودک

رنگ اکریلیک

رنگ اکریلیک وستا

رنگ انگشتی

رنگ انگشتی آریا

رنگ پارچه

رنگ روغن

رنگ روغن وستا

رنگ شمع

رنگ شیشه

روغن بزرک

قلم مو

قلم مو گرد

گواش

گواش اریا

گواش پارس

گواش پنتل

مداد رنگی

مداد رنگی آریا

مداد رنگی استدلر

مداد رنگی اونر

مداد رنگی پلی کروم

مداد رنگی پنتر

مداد رنگی پیکاسو

مداد رنگی درونت

مداد رنگی سی.کلاس

مداد رنگی فابر کاستل

مداد رنگی فکتیس

مداد رنگی کنکو

مداد رنگی لیرا

مداد شمعی

مداد شمعی آریا

مداد رنگی آریا 
مداد شش ضلعی 
رنگ های درخشان مقاوت شکنندگی بالا 
قابلیت تراش اسان

ارسال توسط غرفه‌دار

در دسترس

مداد رنگی 12 رنگ آریا 

مغازه دار

خراسان رضوی

سرخس

banners

highlights

notice

shelves

coupons

summary

city

video

channels

products

main_products

مرد

دانیال فدوی

لوازم جانبی اریا

پست پیشتاز

فعال

فروشنده لوازم جانبی موبایل 

خانه و آشپزخانه

مد و پوشاک

مواد غذایی

آرایشی و بهداشتی

ابزارآلات و تجهیزات خودرو

فرهنگی، آموزشی و سرگرمی

کالای دیجیتال

ورزش و سفر

سلامت، درمان و طب

صنایع دستی

خدمات کسب و کار

عمومی

قبل از ارسال عکس کتاب برای شما ارسال می گردد

_____________________________________________________________________________________________________________________

شهدا زند ه اند

بوشهر

سلام دوستان عزیز... فعلا یکی دو هفته نیستیم. انشاالله بزودی غرفه رو باز می کنیم.
دوستتون داریم.... 

شیراز

baranbookstore

کتابسرای باران بوشهر

پیک موتوری

پست سفارشی

غیرفعال

دفاع مقدس

در بخشی از این کتاب زندگینامه شهید می‌خوانیم: روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می‌کرد. بعد هم گفت: من می‌روم جبهه. از رضا خواسته‌ام تا قبل از چهلم او شهید شوم... چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند. مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمی‌توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می‌دید. ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می‌کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من! همسرش می‌گفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می‌سوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم. رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت می‌دانی و این بچه! من که نمی‌توانم او را آرام کنم. جانماز رضا همیشه همانجا که نماز می‌خواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانی‌اش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده!

شهیدان زنده اند چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت 

بهترین کتاب ها

کتاب های مذهبی

کتاب شهیدان زنده اند چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت 

غرفه بصیرت

کتاب چاپی

7-2 فرهنگ پایداری دفاع مقدس

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________________

شهیدان زنده اند - (چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت)

پخش کتاب فجر

«شهیدان زنده‌اند» چهل حکایت از حضور شهدا در دنیا پس از شهادت است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می‌کرد. بعد هم گفت: من می‌روم جبهه. از رضا خواسته‌ام تا قبل از چهلم او شهید شوم... چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند. مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمی‌توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می‌دید. ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می‌کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من! همسرش می‌گفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می‌سوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم. رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت می‌دانی و این بچه! من که نمی‌توانم او را آرام کنم. جانماز رضا همیشه همانجا که نماز می‌خواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانی‌اش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده!

کتاب شهیدان زنده اند(چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت) انتشارات شهید ابراهیم هادی

فروشگاه کتاب جان

کتاب شهیدان زنده اند چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت اثر گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی
عنوان جدید کتاب: شهیدان زنده
قطع جدید: پالتویی
تعداد صفحات: 136 صفحه
روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می‌کرد. بعد هم گفت: من می‌روم جبهه. از رضا خواسته‌ام تا قبل از چهلم او شهید شوم… چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند.

مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمی‌توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می‌دید.

ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می‌کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من!

همسرش می‌گفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می‌سوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم. رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت می‌دانی و این بچه! من که نمی‌توانم او را آرام کنم.

جانماز رضا همیشه همانجا که نماز می‌خواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانی‌اش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده!
تغییر قیمت احتمالی از سمت ناشر است.

کتاب شهیدان زنده اند چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت نشر هادی

کتابفروشی اینترنتی قفسه

کتاب شهیدان زنده اند نشر ابراهیم هادی

کلبه ی دانایی

«شهیدان زنده‌اند» چهل حکایت از حضور شهدا در دنیا پس از شهادت است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه می‌کرد. بعد هم گفت: من می‌روم جبهه. از رضا خواسته‌ام تا قبل از چهلم او شهید شوم... چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند. مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمی‌توانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود می‌دید. ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد می‌کند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من! همسرش می‌گفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب می‌سوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم.
رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت می‌دانی و این بچه! من که نمی‌توانم او را آرام کنم. جانماز رضا همیشه همانجا که نماز می‌خواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانی‌اش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده!

شهیدان زنده اند...

کتاب آدینه313

🌷اصلا دنیا با شهید آغاز شد و با شهید ادامه می‌یابد و با شهید تمام خواهد شد، ولی شهید تمام نمیشود، شهید پایان نمی‌یابد، بلکه همواره به سوی کمال می‌رود، زیرا شهید زنده، و نزد خدایش روزی می‌خورد.🌷

#شهیدان‌زنده‌اند ، چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادتشان است، به قول مقام معظم رهبری؛ "برخی شهدای ما کمتر از امامزادگان نیستند"


وزن بسته: تقریبی

شهیدان زنده اند

کتاب جهادی

کلاه

دستکش مردانه

شال گردن مردانه

کلاه ارتشی

کلاه‌ بافتنی مردانه

کلاه پشمی مردانه

کلاه کپ

کلاه کپ مردانه

کلاه مخصوص کودک طرح پیکسلی قابل ست کردن با شال روباهی موجود در صفحه ، بافت دست

کلاه کودک

فارس

زن

میترا عسکری

دست بافتهای تیلامید

اینجا همه  محصولات بافت دست خودم هستن و اگر طرح خاصی در نظر داشته باشید براتون میبافم با نقش و طرح دلخواه خودتون

تابه وک

تابه سرامیکی

فر برقی

پایه قابلمه

تابه

تابه رژیمی

تخته گوشت

تخته گوشت چوبی

درب قابلمه

دیزی سنگی

رنده آشپزخانه

زعفران ساب

زود پز

سرویس قابلمه

سرویس قابلمه استیل

سرویس قابلمه تفلون

سرویس قابلمه چدنی

سرویس قابلمه دسینی

سرویس قابلمه روحی

سرویس قابلمه زرساب

سرویس قابلمه سرامیکی

سرویس قابلمه عروس

سرویس قابلمه گرانیتی

سرویس قابلمه یونیک

سیر خردکن

شعله پخش کن

شیر جوش

فندک

قابلمه

قابلمه آلومینیومی

قابلمه استیل

قابلمه ام جی اس

قابلمه بخارپز

قابلمه پیرکس

قابلمه تفلون

قابلمه تکنو

قابلمه چدن

قابلمه دسینی

زودپز دوقلو مونتینی 5و 7 لیتری جنس اصلی و کیفیت عالی