ما آدمها همیشهی خدا عاشق قصه بودهایم. چه آن وقتها که بعد از شکار ماموتها میرفتیم توی غارهایمان و قصه شکارهایمان را روی دیوارهها به تصویر میکشیدیم و چه این روزها که توی استوری اینستاگرام، «داستان»های کوتاهی از زندگی روزمرهمان را با دیگری به اشتراک میگذاریم.
برای همین هم است که ما به کسبوکارهایی که قصهای برای خودشان دارند، بیشتر اعتماد میکنیم، بیشتر باهاشان احساس نزدیکی میکنیم و بیشتر دوست داریم ازشان خرید کنیم.
فهرست:
با این مقدمه حالا سوال اصلی این است: چطور داستان کسبوکارمان را برای بقیه تعریف کنیم؟ اینجاست که خواندن این نوشته به کارتان میآید!
۱. بهترین قصهگو برنده است، نوشته آنت سیمونز
بگذارید یک سوال ازتان بپرسم: مقدمهی این متن را که خواندید، این سوال توی ذهنتان نیامد که «آخه من قصهم کجا بود؟» اگر همچین سوالی به ذهنتان خطور کرده، اگر فکر میکنید کسبوکارتان معمولیتر از آن است که قصه جذابی داشته باشد، اگر فکر میکنید همهی محصولاتتان کسلکننده و خشک است، کتاب «بهترین قصهگو برنده است» را از دست ندهید.
آنت سیمونز در این کتاب به شما آموزش میدهد که چطور از دل معمولیترین کسبوکارها قصههایی فوقالعاده بیرون بکشید؛ قصههایی که روی احساسات مشتریهایتان تاثیر میگذارد و در نهایت شهرت و فروش شما را به شکل چشمگیری افزایش میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:«مردم بیش از اینها از شما انتظار دارند. آنها میخواهند حضور شما را در پیغامی که میفرستید حس کنند، میخواهند اثری از انسانیت حس کنند که ثابت کند این «شما»یید که این پیغام را برایشان میفرستید. فقدان حضور انسانی در این دنیای پیشرفته و غرق در تکنولوژی باعث شده آدمها تشنهٔ توجه باشند. قصهها کمک میکنند آدمها حس کنند به آنها اعتنا شده و کسی با آنها ارتباط برقرار کرده و در نتیجه آنقدرها تنها نیستند.»
۲. هر برند یک قصه است، نوشته دانلد میلر
روزگار غولها تمام شده. قصه نبوغ نایاب استیو جابز یا خلاقیت ستودنی مارک زاکربرگ یا هوش سرشار بیل گیتس دیگر برای کسی جذاب نیست. به زبان سادهتر: مردم دیگر از شنیدن فضایل و کرامات بیزینسمنها خسته شدهاند. حالا همه یک صفحه اینستاگرام دارند تا به بقیه نشان بدهند آنها هم قهرمان هستند. منتها قهرمان زندگی خودشان.
کتاب دانلد میلر هم دقیقا روی همین پاشنه میچرخد. اینکه چطور به مشتریها بقبولانی قهرمان قصه برند خودش است، نه فروشنده. و اینکه چطور این قصه را تعریف کنیم که تا همه باورش کنند. «هر برند یک قصه است» به شما میآموزد چطور بدون لکنت داستان کسبوکارتان را طوری تعریف کنید که همه حس کنند در آن دخیل و سهیمند.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:«اگر واقعاً میخواهیم کسبوکارمان را توسعه بدهیم، باید محصولاتمان را گرهگشای مشکلات بیرونی، درونی و فلسفی مردم معرفی کنیم و دکمهٔ «همین حالا بخرید» را مثل اقدامی نشان بدهیم که مشتری برای رسیدن به پایان خوش قصهاش باید فشارش دهد.»
۳. ایده عالی مستدام، نوشته چیپ هیث و دن هیث
نیمههای شب ناگهان از خواب میپرید، کورمالکورمال دنبال کاغذ و خودکار میگردید و در حالی که انگشتهایتان از شدت هیجان میلرزد، همه چیز را یادداشت میکنید. باورنکردنی است! چطور این ایده درخشان تا قبل از این به ذهنتان نرسیده بود؟ بله! این همان ایدهای است که قرار است شما را میلیاردر کند. بله! هیچ شکی نیست.
فردا با همان شوق و ذوق میروید پیش دوستان و همکارانتان. با اشتیاق شروع میکنید به حرفزدن درباره ایدهتان. درباره داستان شگفتانگیز کسب و کارتان. دستهایتان را توی هوا تکان میدهید. تندتند آب دهانتان را قورت میدهید. راه میروید. فریاد میزنید، تقلا میکنید تا اینکه…
تا اینکه ناگهان متوجه میشوید یکی دو نفر دارند خمیازه میکشند، چند نفر دارند تلگرامشان را چک میکنند و بقیه هم با حالتِ «من در میان جمع و دلم جای دیگر است» به شما زل زدهاند. لحظهی سختی است مگر نه؟
«ایده عالی مستدام» قرار است به شما کمک کند تا اینطوری توی ذوقتان نخورد و بتوانید ایده و قصهتان را طوری برای بقیه پرزنت کنید که انگار بهترین ایده و قصه عالم است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:«اولین گام برای موفقیت این است: ساده باشیم. سادهبودن به معنای «سادهسازی سطح پایین» یا «عبارت کوتاه» نیست. برای سادهبودن نیازی نیست از کلمات یک بخشی استفاده کنید. منظور ما از سادهبودن این است که فهمیدن مغز ایده باید ساده باشد.»
۴. داستانهایی برای کسب و کار، نوشته گابریل دولان
ده دقیقه بهتان وقت دادهاند تا در مقابل یک میلیون مشتری درباره کسب و کارتان حرف بزنید؛ چه خواهید گفت؟ بهتان گفتهاند یک متن دویست کلمهای درباره کسبوکارتان بنویسید تا در تمام سایتهای جهان منتشر شود؛ چه خواهید نوشت؟
بگذارید حدس بزنم. اولین انتخاب خیلیهایتان چنین جملاتی است: «اولین تولیدکننده فلان محصول در سطح خاورمیانه»، «تنها تولیدکننده بهمان محصول در جهان»، «بزرگترین فروشگاه محصول ایکس در کهکشان راه شیری» و جملاتی از این دست. میبینید؟ واقعا خستهکنندهاند. راستش برای هیچکس مهم نیست که شما «اولین» یا «بزرگترین» یا «قدیمیترین» یا هر «ترین» دیگری هستید.
مردم دلشان لک زده برای قصه. برای آن لحن صمیمی خودمانی که بگوید:«سال اول دانشگاه بودم که مغازهام را باز کردم. آن روزها خانمم باردار بود و قسطهای ماشین هم فشار زیادی بهم آورده بودند تا اینکه…» میبینید؟ هنوز هیچی نشده دوست دارید بقیهاش را بشنوید. این معجزه داستان است.
کتاب «داستانهایی برای کسب و کار» قرار است به شما کمک کند تا یک داستان جذاب درباره خودتان بنویسید. قصهای که صادقانه، صمیمی، شیرین و جذاب باشد. برخلاف عنوان کتاب شما قرار نیست فقط قصهگفتن درباره کسبوکارتان را یاد بگیرید. بلکه با خواندن این کتاب میتوانید در مصاحبههای شغلی، گفتگوهای خانوادگی، ارائههای کلاسی و … نیز از ابزار قدرتمند قصهگویی استفاده کنید.
۵. داستانپردازی با ایدهها، نوشته کول ناسبامر نافلیک
خواندن این یکی را به همه توصیه نمیکنیم، چون طول و تفصیل زیادی دارد و بعضی جاها واقعا حوصلهسربر میشود. اما خب برای اینکه جنسمان جور شود بگذارید کمی درباره «داستانپردازی با ایدهها» هم صحبت کنیم.
ایده نافلیک ساده است: اعداد و نمودارها خشکند، بیایید کمی جذابترشان کنیم. نویسنده در هر کدام از فصلهای کتاب ایدههایی را برای دلچسبترکردن گزارشهای آماری و نموداری پیشنهاد میکند. داستانپردازی یکی از این روشهاست. البته نافلیک آنقدر که باید و شاید به این روش نمیپردازد ولی خواندش برای کسانی که دغدغهی قصهگویی در برندها را دارند، خالی از لطف نیست.