از کارکردن کنار هم خوشحالیم


17,701

لوکیشن را برایم ارسال می‌کند و می‌گوید: کی تشریف میارید؟ من هربار که قرار می‌گذاریم با غرفه‌دارها، نگرانی عجیبی در جانم رخنه می‌کند. جنس نگرانی هم شبیه دیگر نگرانی‌های معمول روزانه‌ام نیست. بیشتر از این می‌ترسم که غرفه‌داران باسلام فکر کنند ما شبیه خودشان نیستیم یا این‌که آنقدر نقص و عیب و ایراد داشته باشیم که خجالت‌زده شویم و نمی‌دانم یک شکل‌هایی از استرس که هیچ‌وقت هم درست از آب درنیامده. 

خانم آزمند و آقای خانی یکی دیگر از صدها زوجی‌ هستند که هر دو در باسلام غرفه‌ دارند. سال 95 ازدواج کردند و 96 با یک مغازه 15 متری کارشان را شروع کرده‌اند. با کنجکاوی می‌پرسم چطور آشنا شدید و چه شد که قید رشته تحصیلی خودتان را زدید و چند سوال دیگر. درمورد غرفه‌داری و خاطراتشان با مشتری‌ها می‌پرسم و خنده بر لبانشان جاری می‌شود. ذوق گفتگو با آقای خانی و خانم آزمند باعث می‌شود ساعتی را انتخاب کنیم که مشتری‌‎های کمتری در فروشگاه باشند. خانواده خانی یک خانواده 4 نفره‌اند؛ مهسا و حسنا دخترکوچولوهای این زوج دوست‌داشتنی‌اند. حسنای چندماهه را بغل می‌کنم و می‌نشینم روبه‌رویشان و از مسیر طی شده می‌پرسم:

شروع زندگی و کار

آقای خانی لیسانس مدیریت دارد و مترجم و مدرس زبان انگلیسی هم بوده. می‌پرسم چرا ادامه ندادید یا در همان رشته تحصیلی شاغل نشدید؟! آقای خانی می‌گوید:
«دیگه وارد زندگی شده بودم و نمی‌تونستم یه کاری انجام بدم که برای به نتیجه رسیدنش باید کلی صبر کنم. وضعیتم تغییر کرده بود». هرچند نگاه که می‌کنم برای رسیدن به همین نقطه‌ای که الان هم هستند کلی صبر کرده‌اند، شکست خورده‌اند و رشد کرده‌اند. آقای خانی می‌گوید هفت سال است که وارد این کسب‌وکار شده و لوازم و ظروف خانه و آشپزخانه می‌فروشند. البته مثل بیشتر مردها حافظه خیلی درستی ندارد انگار و خانم آزمند می‌گوید ده سال. همان سال‌هایی که هنوز این حراجی‌های «هرچی می‌خوای هزار تومن» راه نیفتاده بود و فروشگاه آقای خانی پیشرو بوده. کم‌کم کاروبارشان سروسامان می‌گیرد و زندگی جریان دارد.


باسلام و تجربه منحصربه‌فرد

تبلیغات بیلبوردی باسلام همیشه برایشان سوال بوده و نمی‌دانستند این باسلام که می‌گویند چیست؟! اما بالاخره باجناق آقای خانی، که خودش یک غرفه‌دار باسلامی بوده به آقای خانی پیشنهاد می‌کند بیاید در باسلام و محصولاتش را بفروشد. از تجربه خوب باجناق استفاده می‌کند و زن و شوهری غرفه می‌سازند. هرچند فروش حضوری‌شان هم خوب است، اما می‌گوید «تا سرم خلوت میشه، میام باسلام»

خوشحالی زندگی مشترک

توی گفتگویمان با خانواده‌ی خانی جدای از دیدن و حس کردن همت‌شان، یک خوشحالی و شادمانی‌ای وجود داشت که تکرار ناشدنی است به‌نظرم. آقای خانی درمورد هر موضوعی که گفتگو می‌کردیم یک اشاره‌ای به همسرش می‌کرد. اینکه چقدر خانم آزمند عکاس خوبی است به‌نحوی که اصلا «من فکر می‌کردم من خوش‌عکسم، نگو خانمم خوب عکس می‌گیره» یا تعریف‌شان از خط خانم آزمند وقتی آدرس و اطلاعات سفارش را می‌نویسند. خانم آزمند هم از تلاش و پشتکار و البته حمایت‌های آقای خانی گفت وقتی مهسا و حسنا دنیا آمدند. حالا غرفه‌شان یک غرفه خانوادگی هم هست و همه افراد به یک شکلی درگیرند. حتی مهسای 6 ساله هم برای مشتری‌ها روی برگه آدرس و اطلاعات خرید نقاشی می‌کشد و برای مشتری‌هایی که حواسشان جمع است جای تعجب و خوشحالی دارد.

به خوشی بخرید

تجربه خریدهای غرفه‌شان را می‌خوانم یکی نوشته:

همانی است که دنبالش بودم؛ کیف از خرید. ازشان درمورد تعامل و ارتباطاتشان با مشتری‌ها پرسیدم؛ زوج باسلامی‌مان هر دو تجربه‌های خوبی داشتند. البته تجربه‌های عجیب و غریب هم برایمان تعریف کردند. مثلا اینکه یک مشتری‌ای قابلمه خریده بوده، سوراخش کرده و می‌خواسته کوره بسازه. بعد که پروژه‌ی کوره‌سازی با شکست مواجه شده، شاکی شده که این چه قابلمه‌ای است؟! آقای خانی هم گفته «بخدا برای پخت‌وپز ساخته شده»

تو مسابقه اطلاعات جغرافیایی اول می‌شیم

یکی از تجربه‌های مشترک بسیاری از غرفه‌دارهای باسلام، ارسال سفارش به نقاطی از کشور بوده که اسم آن‌جا را هم تا پیش از این نشنیده بودند.  آقای خانی می‌گوید: «ما مشتری از سراوان داریم، از روستای سرباز داریم! این‌ خیلی برامون جالبه که محصولمون از قم ارسال میشه به نقاط مرزی کشور حتی» ولی انگار مشتری‌ها هم متعجب‌اند که محصولاتی مثل بلور و شیشه و .. را سالم و نشکسته از مامور پست تحویل می‌گیرند. مشتری باسلامی گفته: «اینقدر خوب بسته‌بندی شده بود که دوست دارم همه سفارشام رو اول شما بسته‌بندی کنید بعد برام بفرستن» خوشحالی‌ این خرید باکیفیت باعث می‌شود خیلی از مشتری‌ها مسیرشان دوباره به غرفه آقای خانی بخورد. یا اعضای فامیل و دوست و آشنای‌شان را هم ترغیب کنند برای خرید از غرفه‌ی آقای خانی.


مشتری‌های همشهری‌مون خوشحال‌ترند

خاطره جالبی تعریف می‌کنند از ثبت سفارش یک خانم قمی. یک شبی بارانی بوده و ساعت‌های آخر کاری آقای خانی، صدای دینگ ثبت سفارش از قم همانا و رسیدن آقای خانی در منزل مشتری همانا. خانم مشتری با خنده و تعجب می‌پرسد: «طبقه پایین ما زندگی می‌کنید؟»

از روستای پدریم سفارش داشتم

روستای خیرآباد در نزدیکی هشترود است. یک مشتری از آن‌جا ثبت سفارش می‌کند و پیام می‌دهد: «این‌جا مامور پست نمیاد، باید آدرس اداره پست مرکز رو بدم» نگاهی به آدرس می‌اندازد و می‌بیند اسم روستای پدری‌اش نوشته شده. به مشتری پیام می‌دهد که «خیالت راحت! من آشنا دارم می‌فرستم برات». بسته را آماده و ارسال می‌کند. آقای خانی از این‌که یک سفارش از روستای پدری‌اش داشته خوشحال است، مشتری هم یک جور دیگر خوشحال می‌شود. 



به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
6 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مرتضی
مرتضی
2 ماه قبل

سلام به باسلامیهای عزیز من هم مثل شما دوستان عزیز از مهدی پلاست یا همون دنیای ارزونی خرید داشتم و مشتری دائمی شدم چون هم قیمت عالی هم کیفیت عالی هم بسته بندی عالی من که کیف کردم از هر لحاظ تقدیر وتشکرازمدیریت فروشگاه پرروزی و پربرکت باشه براتون همیشه…. پیشنهاد میدم به غرفشون یه سر بزنید

مریم
مریم
2 ماه قبل

باسلام خدمت دوستان‌‌..واقعا غرفه مهدی پلاست رو پیشنهاد میکنم حتما یه سر بزنید و‌خربد کنید چون هم ارسال شون سریع هست و بسته بندی های شون باور نکردنی و عالی هست.من دو سری سرویس اکروپال خریده بودم به مقصد تبریز ،باورم‌نمیشد سالم برسه.‌.کیفیت محصولاتی که خریدم ازشون واقعا عالیههه..خدا به کسب و‌کارشون برکت بده..🌷🥇

سکینه فواضلی
سکینه فواضلی
2 ماه قبل

باسلام وخسته نباشید!من ازغرفه ی دنیای ارزونی قم خریدکردم قیمتهاعالی بابسته بندیهای عالی هستندرزقشون بابرکت

ریحانه
ریحانه
پاسخ به  سکینه فواضلی
2 ماه قبل

چطور پیدا کنم غرفه شون ؟

گلناز چکلو
گلناز چکلو
2 ماه قبل

بهترین تجربه خرید من از باسلام خرید از خانم آزمند عزیز بود بسیار با دقت و حرفه ای و البته با انصاف هستن .ممنونم

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x