دو راهی کار در بیرون یا مادری؟ کم نیستند کسانی که بین این دو راهی قرار گرفتهاند و به ناچار یکیشان را انتخاب کردهاند.
اما خیلیها هم هستند که راه سومی را انتخاب کردهاند. کاری متناسب با مادر بودن. کسب و کاری خانگی که به بهانه مادر شدن دست و پا کردند، تا هم لذت تولید را و هم آرامش مادرانه را از فرزندشان دریغ نکنند. در ادامه تعدادی از این تجربهها را از زبان غرفهدارهای بازار باسلام میخوانیم:
قبل از همه چیز من یک مادرم!
بالا برویم، پایین بیاییم، یک مادر همیشه یک مادر است حتی اگر رئیسجمهور یک کشور باشد. من یک مادرم! این جمله معرفی خیلی از کسب و کارهایی است که مادر بودن برایشان از شاغل بودن مهمتر است انگار. و شغلشان را متناسب با مادری خودشان ساختهاند. خانم میرکاظمی میگوید:
فهرست:
از وقتی مادر شدم دوست دارم خودم را با همین عنوان معرفی کنم؛ اول از همه یک مادر برای دخترم و یک همسر برای مردخانهام هستم. از وقتی صاحب فرشته کوچولو شدم قسمت بر این شد به واسطه رسیدگی بیشتر به دخترکم کار دولتی کنار بذارم؛ … تصمیم گرفتم با دوستانم دست به کار شویم و کار و حرفه جدید راه اندازی کنیم.
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات یک مادر: خانم میرکاظمی
کوثر خسروی هم از غرفهدارهای قدیمی بازار باسلام است. او در معرفی خودش این طور میگوید:
«من؟ یک مادرم. اولین چیزی که به ذهنم میآید در معرفی خودم، همین است. بعد از آن همسرم، و بعد یک زن که سالها سخت کوشیده و درس خوانده و فعالیتهای مختلف را امتحان کرده و در سن سی و اندی سالگی، نشسته فکر کرده که حالا کجای دنیا را گرفته، و چه کرده و چه خواهد کرد. و بعد یکی از آن «چه خواهم کرد»هایش شده ورود به روبانیجات. من یک مادرم که با کمک «باسلام» میتوانم در خانهام کسب و کار… که نه! عشق و علاقهام را دنبال کنم».
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات یک مادر: کوثر خسروی
به خاطر فرزندم کسب و کار خانگی را دنبال کردم
همه مادرها دوست دارند بهترینها را در اختیار بچهشان بگذارند. بهترین غذا، بهترین لباس، بهترین سیسمونی و اسباببازی.
به نظر شما بهترین اسباببازی برای یک بچه کوچک چیست؟ جدای از جنس و کیفیت و کارکرد وسایل و اسباببازیهای کودکان، دوستداشتنیترین چیزهایی هستند که خود مادرها درست کردهاند. چون با تمام عشق این کار را انجام دادهاند.
یکی از این مادرها رها خیرآبادی است. او دوست داشت کوسن و عروسکهای فرزندش را خودش درست کند. اما بعدها همین علاقه، تبدیل میشود به یک کسب و کار خانگی دوستداشتنی! خودش میگوید:
«از وقتی تصمیم گرفتم مادر شم شروع کردم به درست کردن عروسک و کوسن برای فرزندی که در آرزویش بودم. به دلیل علاقه م به کارهای هنری تصمیم گرفتم به عنوان یک شغل این کار رو انتخاب کنم…».
رها خیرآبادی، فروشنده باسلام
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات یک مادر: رها خیرآبادی
کسب و کاری که از مادر به یادگار مانده
تجربه کسانی که کسب و کارشان را مدیون مادرشان هستند و از او آموختهاند هم شنیدنی است؛ مثل کسب و کار خانگی خانم زارع. کار او توانمندسازی زنان مناطق حاشیهنشین و ایجاد کسب و کار برای آنهاست:
هنری که از روزگار کودکی در اوقات فراغت تابستانه در کنار مادرم آموخته بودم و همیشه دوستش داشتم و هر وقت از موس و کیبورد خسته میشدم، جایش را با میل و کاموا عوض میکردم، یا هر وقت قرار بود هدیهای برای دوستانم تهیه کنم به سراغش میرفتم. در این سالها نیم نگاهی هم به رشتههای صنایع دستی داشتم و در حد برآورده کردن نیازهای هنریام یاد گرفتم.
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات رائیکا: خانم زارع
خانم سهیلا شاکری، حرفه تولید کامبوجا را از مادربزرگش به یادگار دارد:
«نوشیدنی کامبوجا، نوعی قارچ است که از مادربزرگم به من ارث رسیده است. این محصول را در منزل تولید میکنم و یک جور کسب و کار خانگی دارم. دوست دارم آن را گسترش بدهم…».
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات کامبوجا: سهیلا شاکری
رونمایی از ایدهها به کمک فرزندم
مادرها برای فرزندانشان هزارتا آرزو دارند. مادرهایی هم هستند که آرزوهایشان برای فرزندشان، با کسب و کارشان گره خورده است:
«آزاده ناجی هستم فوق دیپلم گرافیک. مادر یک پسر کوچولو که تمام الهام بخش من برای ادامه کار و زندگیه … کلی نقشه، ایده توی ذهنم دارم که انشالله یکی یکی رو نمایی میکنم».
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات یک مادر: خانم رضوی
قصه کسب و کار خانم علیآبادی را یادتان هست؟ او در آخر حرفهایش گفته بود میخواهد ایدههای بزرگش را به کمک فرزندش عملی کند:
«از مرداد ۹۷ هم به عنوان یک مادر دارم کارم را ادامه میدهم. انشاالله روزی با پسرم ایدههای بزرگم را عملی کنیم».
از اینجا: دیدن غرفه و محصولات یک مادر: الهام علیآبادی
از مادری و کسب و کار خانگی لذت ببر!
بین شلوغی کارهای خانه و رسیدگی به بچهها، داشتن یک کار خانگی دیگر واقعا انگیزه بالایی میخواهد. این انگیزه همان لذت بردن است. مثلا وقتی سه تا پسربچه بازیگوش داشته باشی، احتمالا بساط کردن وسایل بافندگی خیلی مشکل باشد. اما نگاه غرفهدار پرنیان بافت متفاوت است:
«به همراه بازیگوشی سه پسر بچه در کنارم، گلولههای کاموا همه جا همراهم است. و بچهها منتظر تا گلوله توپی کوچک کاموا به دستشان دهم و توپ فوتبالشان شود و از باز شدن نخها لذت ببرند».
از اینجا دیدن محصولات و غرفه یک مادر: خانم مومنزاده
زینب الماسی از غرفهدارهای بازار باسلام، به یاد میآورد که چطور مادرش از کار خانگی لذت میبرد. لذتی که بعدها سرمشق کار خودش هم شد:
مادرم یک زن معمولی نبود، با وجود سه تا بچه قد و نیم قد و خستگی از رسیدگی به همه کارهای خونه هر روز موقعی که میخواست پشت چرخ خیاطی بشینه، انگار همه خستگیهای دنیا از دوشش برداشته میشد.
ازدواج کرده بودم و با وجود دو تا بچه قد و نیم قد و خستگی از رسیدگی به همه کارهای خانه.. انگار که دوباره به عالم هفت سالگیام برگشته باشم… شاید هوس بچه سوم مرا به این روزگار انداخت. بچه سومی که الان چرخ خیاطی قشنگمه…!
از اینجا: دیدن محصولات و غرفه یک مادر: خانم الماسی
شما هم اگر مادر هستید، در خانه چه میکنید؟ آیا تجربه کسب و کار خانگی را در کنار مادر بودن هم داشتهاید؟
به نظرم ما مادران هستیم که با کارهامون و انگیزه هامون سرمشقی برای بچه هامون هستیم .
من و همسرم دغدغه بزرگ زندگیمون اینه که پسرامون با هدف باشن و تن پرور بار نیان که همش دنبال کار راحت و اماده باشن , خودشون دست به کاربشن و زندگیشون رو بچرخونن و حتی کارافرین باشن و برای بقیه هم کار ایجاد کنند.