از غذای اذان تا کیکِ عید، در رمضان مردم حلب!


174

تا همین چند سال پیش، صدای گلوله بود و ناامنی. جنگ ترس داشت و دلهره و غم به همه‌چیز چنگ می‌انداخت تا لقمه‌های سحری و افطاری از گلوی مردم حلب، پایین نرود. مردم روزه می‌گرفتند اما با دلِ خون و در هر نماز و عبادتی از خدا می‌خواستند جنگ را از دیارشان دور کند و آرامش و زندگی به شهر برگردد. حالا این روزها، به برکتِ خون شهدا حلب آرام است، شهری که زندگی در آن جاری‌ست و مردمش می‌توانند به راحتی، شبیه ما وقت سحر و افطار دور هم جمع شوند و آداب و رسوم‌شان را به جا بیاورند، این روزها دوباره شور و نشاط رمضان را در خانه‌های حلب می‌بینی و ابومحمود در گفت و گوی زیر، برای ما از رمضانِ حلب گفته است!

شما عربی با لهجه شامی بلدی؟

راستش پیدا کردن یکی از اهالی سوریه، کسی که حاضر باشد با تو حرف بزند و وقت بگذارد و از فرهنگ مردمش بگوید کار آسانی نبود، چرا؟ چون مردم سوریه به زبان عربی و لهجه شامی حرف می‌زنند و تو برای ارتباط گرفتن با آن‌ها نیاز به مترجم داری. به همه‌ی اینها شلوغی عید و بی‌قوت بودن روزه‌داری را اضافه کنید، آنوقت متوجه می‌شوید که گفت و گو با یکی از اهالی سوریه به غیرممکن می‌ماند. اما، برای ما باسلامی‌ها کار نشد ندارد، پس در نتیجه‌ی تلاش‌های ما، خدا «ابومحمود» را سر راه ما قرار داد.

ابومحمود هستم از حلب!

ابومحمد متولد حلب است، عاقله‌مردی جاافتاده که سرد و گرم روزگار را چشیده، روزهای جنگ را به چشم دیده و میدان را خالی نکرده است. او ایستاده پای سرزمین و اعتقادش و حالا سربلند است، خاطرات تلخ و شیرین زیادی در صندوقچه سینه‌اش جا خوش کرده اما همچنان امیدوار است به آینده و آرزوهای بلند و روشن دارد. ابومحمود ما، همسر است، پدر است و پدربزرگ سه نوه. دو پسر و یک دختر به نام زینب.

برکت یعنی غذا خوردن در خانه پدربزرگ

ابومحمد، فارسی بلد است، او قریب به هفت سال است که به علت مراوده‌ی زیاد با ایرانی‌ها توانسته زبان ما را یاد بگیرد و درباره ماه مبارک می‌گوید:«ماه رمضان، ویژگی‌های خاصی در قلب و ذهن مردم سوریه به طور خصوصا مردم حلب دارد. ما برای استقبال از ماه مبارک، مقدمات ویژه‌ای را از اولین روز ماه آغاز می‌کنیم و ابتدایی‌ترین آن‌ها خرید است. مردم حلب در آغاز ماه رمضان به خرید می‌روند و تمامی لوازم مورد نیاز خانه را می‌خرند، در خرید آن‌ها موادغذایی و لوازم لازم برای پخت‌وپز غذاهای ماه رمضان هم وجود دارد. بعد از اینکه خرید‌ها تمام شد و نوبت یک سنت دیگر است و آن رفتن به خانه‌ی پدربزرگ‌هاست. اهالی حلب، روز اول ماه مبارک برای اینکه برکت در زندگی‌شان جاری باشد به خانه پدربزرگ می‌روند و افطار را مهمان او می‌شوند. بعد از صرف افطار همه برای خواندن نماز تراویح به مسجد‌ها می‌روند.»

نماز تراویح، نمازهای مستحبی است که اهل سنت در شب‌های ماه رمضان می‌خوانند، این نماز 20 رکعت است و منظور از تراویح، نشستن و استراحت کردن نمازگزار بعد از دو یا چهار رکعت نماز در ماه رمضان است.

غذای اذان، چرب و بسیار لذیذ!

اهالی حلب بعد از به‌جا آوردن نماز برای گفت و گوی بیشتر و دورهم بودن مجدد به خانه پدربزرگ می‌روند و بعد از اینکه حسابی با هم گپ زدند و از حال همدیگر باخبر شدند به خانه خود برمی‌گردند، گفت و گو کردن و حرف زدن از چیزهای مختلف، یکی از نقاط قابلِ توجه اهالی حلب است. ابومحمود توضیح می‌دهد:«غذای ما در افطار و سحر با غذای شما متفاوت است. ما در سحر غذاهای پخته و چرب می‌خوریم، غذای اذان یکی از لذیذترین غذاهای ماست. شاید در ایام دیگر سال مردم چندان این غذا را نخورند، اما در ماه مبارک هر روز از آن میل می‌کنند.» می‌پرسم:«غذای اذان از چه چیزهایی تشکیل شده؟» و جواب می‌گیرم:«یک جور مرغ و گوشت پخته همراه برنج. آخر ما سحری پنیر و چای و شیر و شیرینی می‌خوریم، یعنی غذای سبک و بدون پخت اما برای افطار حتما باید غذا مفصل و پخته باشد.»

دهه غذا، دهه پوشاک، دهه شیرینی

ما ایرانی‌ها، چند روز مانده به عید فطر به فکر این می‌افتیم که شیرینی تهیه کنیم و برای جشن فطر آماده شویم و اهالی حلب، در 15‌ام ماه مبارک. ابومحمود می‌گوید:«بعد از گذشت 15 روز از ماه مبارک رمضان، به فکر روز عید می‌افتیم، یعنی اینکه فکر می‌کنیم برای بچه‌ها چه لباسی بخریم، چه نوع شیرینی بپزیم، در ایام عید مادرها شیرینی‌ها و کیک‌هایی می‌پزند به نام کیک عید. درماه رمضان بازارها فروش انواع حلواهای معروف مانند کناقه و نهش که تهیه شده از شکر، پسته و کره است داغ است، همچنین معجون‌های معروفی به اسم ازنان، لوبیا وغیره هم وجود دارد.» اینطور که من فهمیده‌ام دهه اول ماه رمضان در سوریه «دهه غذا» است، کنایه از توجه و اهتمام مردم به تهیه وعده‌های غذایی. دهه دوم «دهه پوشاک» است، کنابه از خرید لباس و استقبال از عید. دهه آخرهم «دهه شیرینی» است، کنایه از تهیه و فروش شیرینی‌های معروف.

کنافه

شب ۲۷ رمضان یا شب قدر

اگر از شما بپرسند شب قدر کدام شبِ ماه مبارک است چه می‌گویید؟ ما شب‌های 19، 21 و 23 رمضان را بزرگ می‌داریم و باور داریم شب قدر یکی از این سه شب است، این درحالی‌ست که شبِ قدر برای مردم حلب یعنی شب 27ام رمضان. ابومحمود می‌گوید:«در شب 27 رمضان، اکثر مردم به مساجاد می‌روند شب قدر را جشن می‌گیرند و قران می‌خوانند و نماز و تا سحر دعا می‌کنند.»

سه روز عید فطر داریم

پایان ماه مبارک رمضان، برای اهالی حلب بسیار مهم است، آن‌ها به جای یک روز، سه روز عید فطر دارند. ابومحمود توضیح می‌دهد:«روز اول عید  بعد از طلوع آقتاب نماز عید فطر خوانده می‌شود، بعد از نماز و صبح زود به قبرستان‌ها می‌رویم و از مردگان خانواده دیدن می‌کنیم، سپس به خانه برمی‌گردیم و به زن و بچه سلام می‌کنیم و عید را تبریک می‌گوییم. صبحانه می‌خوریم و به بچه‌ها عیدی می‌دهیم که مقداری پول است. هر کس با توجه به وضعیت مالی خود به بچه‌ها عیدی می‌دهد. وسط روز هم همگی برای احوال‌پرسی با پدر و مادر به خانه پدری می‌رویم و ناهار می‌خوریم. مابقی روزهای عید هم به دیدار فامیل می‌رویم و اقوام و همسایه‌ها هم متقابلا به دیدار ما می‌آیند.»

در پایان گفت و گو از ابومحمود می‌گوید:«من در هر زمان در خدمت شما هستم، امیدوارم به زودی به کشور من سفر کنید.» و بعد عکس خودش، نوه‌ها و غذاها و شیرینی‌ها رمضان را برای می‌فرستد.

این هم عکس نوه بامزه ابومحمود که دوست داشت شما هم ببینیدش 🙂



به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x