خیلی بیمقدمه: از تیم باسلام خواستهایم تا کتابهای محبوب خودشان را در حوزه کسبوکار معرفی کنند. بیمعطلی، این شما و این فهرست کتابهای محبوبِ کسبوکاریِ باسلامیها!
۱. «رهبری از بالای خط» نوشته جیم دثمر با معرفی داود دباغی
به تصویر زیر دقت کنید:
فهرست:
چیزی که در تصویر میبینید یک خط ساده است. این خط را در همه جای باسلام میتوانید ببینید، چون تقریبا در تمام جلسات از دو واژهی «پایین خط» یا «بالای خط» استفاده میکنیم.
بگذارید سختش نکنم: اگر ما نسبت به اتفاقهای اطرافمان گشوده، کنجکاو و پذیرای یادگیری هستیم، در وضعیت بالای خطی قرار داریم. در مقابل اگر ما نسبت به اتفاقهای اطرافمان بسته، در حالت تدافعی و همیشه محق هستیم، در وضعیت پایین خطی به سر میبریم.
بالای خط جای خوبیست. اما موضوع خوبی یا بدی جایگاهمان نیست، بلکه موضوع «آگاهی» به جایگاهمان است. اینکه الان درکجای خط هستم؟ اینکه آیا در همه حال خودم را رصد میکنم یا نه؟ و …
این همان موضوعی است که «رهبری از بالای خط» به آن پرداخته است.
۲. «عادتهای اتمی» نوشته جیمز کلیر با معرفی داود دباغی
ایده «عادتهای اتمی» ساده است: اگر میخواهی کار بزرگی انجام بدهی، آن را خرد کن و به کارهای بسیار کوچکتر تبدیلش کن. به زبان دیگر: دنبال موفقیتها و بهبودهای یک درصدی اما مستمر باش، نه تلاشهای شدید اما آنی و موقت.
برای مثال فرض کنید من میخواهم بدن ورزیده و سالمی داشته باشم. آیا باید همین فردا بروم توی باشگاه ثبتنام کنم و در همان روز اول از همه امکاناتش استفاده کنم؟ قطعا نه. (البته امتحانش مجانی است ولی معمولا بعد از چنین کاری احتمالا با ورزش برای همیشه خداحافظی میکنید!) آنچه مهم است این است که هر روز به شکل مستمر ورزش کنم. حتی در خانه. حتی برای مدت کوتاه.
اگر میخواهید در مسیر رشد قرار بگیرید، خواندن این کتاب را از دست ندهید، چون پر از راهکارهای کاربردی و مفید است: از طراحی محیط کار اختصاصیتان گرفته تا درسگرفتن از تجربیات دیگران برای تکرارنکردن اشتباهاتشان.
۳. «فرهنگِ ساختنِ فرهنگ» نوشته بن هاروویتز با معرفی آقای علیمحمد قاسمی
«فرهنگ ساختن فرهنگ» جزء مهمترین کتابهایی که در زمینهی ساختن کسب و کار خواندم نیست. حتی جزء کتابهای با حرف نو و دست اول هم نیست. اما چون یکی از جدیدترین کتابهای منتشر شدهی حوزهی کسب و کار هست، و برای من یادآور یک حرف درست بود، تصمیم گرفتم دربارهی آن بنویسم.
هیچ کسب و کاری بدون فرهنگ نیست. حتی اگر مدیرعامل یک دقیقه هم به فرهنگ فکر نکرده باشد، به هر حال فرهنگی بر اساس عمل ناخودآگاه او و مدیرانش ساخته میشود.
با عینکی که من کتاب را خواندم یک جمله برایم به شدت یادآوری شد: «بدون سرسختی روی اصول، فرهنگ قدرتمندی ساخته نمیشود و کار بزرگی نمیشود کرد.» در یک فرهنگ قوی مرزهایی هست که رد کردنی نیست؛ دیوارهایی هست که بالا رفتنی نیست: خطاهایی هست که بخشودنی نیست؛ کارهایی هست که همیشه و در همه حال باید انجام دهیم، حتی اگر سخت و تلخ و طاقتفرسا باشد. اگر کسب و کاری داشته باشیم که از این خط و مرزها و بایدها و نبایدها نداشته باشد، تقریبا میشود مطمئن بود که کسب و کار تاثیرگذار و بزرگی نخواهد شد. ظاهرا این را در پرنفوذترین شرکتها، تمدنها و آیینها هم میشود دید. بدون سرسختی روی اصول، کار ما باری به هر جهت میشود، ولی با داشتن اصول و سرسختی روی آن، همراهان واقعیمان را پیدا میکنیم، اعتماد میسازیم و پیروانمان را خواهیم داشت، حتی شاید برای هزاران سال.
اگر فرهنگ شرکت را به خاک مزرعه تشبیه کنیم و مدیرعامل همان کشاورز باشد، میبینیم که سلامت و قوت این خاک و بهبود و مراقبت از آن، در چه سطحی از اهمیت هست.
دوست دارم سخن را با جملهای از نادر ابراهیمی -که یک اصولمحور دوستداشتنی بود- به پایان ببرم: «هر انسان واقعی، در زندگی، پایبند به اصولیست که با تهدید و تطمیع و تمسخر، از آن اصول منحرف نمیشود.» جای نهاد «انسان»، میشود نوشت «شرکت» و باز هم گزارهی ما درست باشد.
۴. «الهامبخش» نوشته مارتی کاگان با معرفی کوروش سلیمانی
همانطور که میدانید امروزه در فرآیند توسعهی محصولاتِ دیجیتال، افراد زیادی مشارکت دارند. در سالهای اخیر، فرهنگ توسعه محصول در اکثر شرکتهای پیشرو به سمتی رفته که آنها به جای مدیریت پروژه، سراغ تشکیل تیمهای متمرکز میروند.
افراد این تیمها (که به تیم توسعه محصول معروفند) با داشتن تخصصهای گوناگون دور هم جمع میشوند تا محصولی بسازند که اولا کاربرها عاشقش شوند و دوما برای کسبوکارها درآمد ایجاد کنند.
یکی از مهمترین افراد این تیم مدیر محصول است. او همان کسی است که همزمان هم نماینده کاربر نهایی است و هم کسبوکار. وظیفهاش هم این است که ریسکها را مدیریت کند. (واضح است که هیچ سازمانی دوست ندارد سرمایه و زمان خود را صرف محصولی کند که نه درآمدی دارد و نه کاربرها دوستش دارند.)
کتاب Inspired که در فارسی به الهامبخش ترجمه شده است، به ما یاد میدهد نگاه تازهای به این ماجرا داشته باشیم: که چطور میتوانیم در یک کسبوکار با محصول، تیم محصول و مدیریت ریسکها کنار بیاییم.
۵. «شرکت خلاقیت» نوشته اد کتمول با معرفی مهدی خسروی
بله، خلاقبودن سخت است ولی برای رهبری یک کسبوکار و ایجاد تحول در آن، باید برای یافتن ایدههای نو و حفاظت از آنها فعالانه تلاش کنید. حالا سوال اصلی این است که جذابترین راهکار برای پیداکردن ایدهها و حفاظت و استفاده از آنها چیست؟
ادوین کتمول (زاده ۱۹۴۵م)، بنیانگذار شرکت مشهور انیمیشنساز «پیکسار» و شرکت عظیم رسانه و سرگرمی «والت دیزنی»، در کتاب «شرکت خلاقیت» به همین سوال پاسخ میدهد.
۶. «سختی کارهای سخت» نوشته بن هاروویتز با معرفی مهدی خسروی
بیخود خودتان را خسته نکنید، چون هیچ نسخهای برای راهاندازی و رهبری یک کسبوکار پیچیده و پویا وجود ندارد. در واقع بخش سختِ ایجاد یک کسبوکار، تعیین هدفهای بزرگ و مهیج یا استخدام آدمهای عالی یا حتی اخراج آنها نیست.
بلکه سختی کار وقتی خودش را نشان میدهد که این آدمهای عالی کمکم از شما چیزهای نامعقولی طلب کنند یا نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و سرانجام ایده رویایی شما را به یک کابوس تمام عیار تبدیل کنند.
جالب اینجاست که با وجود این همه نسخه برای ساخت یک کسبوکار موفق، هنوز هیچ نسخهای برای راهاندازی و رهبری یک کسبوکار پیچیده و پویا وجود ندارد.
با این حال هنوز هم میتوان شرکت فناورانه ساخت و مدیریت کرد. برای شروع میتوانید تجربه بن هاروویتز (Ben Horowitz) را در کتاب «سختی کارهای سخت» بخوانید.
این کتاب که عنوان اصلی آن The hard thing about hard things است، در ایران توسط انتشارات آریا قلم و با ترجمه سعید قدوسینژاد در ۳۸۴ صفحه منتشر شده است.
۷. «از خوب به عالی» نوشته جیم کالینز با معرفی مهدی خسروی
راز شرکتهایی که از وضعیت خوب به عالی رسیدهاند، چیست؟ مدیران عامل آنها چطور عمل کردهاند؟ شاید باورتان نشود اما راز این کمپانیها خیلی ساده است.
آنها این طور عمل نمیکنند که اول هدف را تعیین و سپس افراد مناسب را انتخاب و استخدام کنند، بلکه آنها ابتدا افراد شایسته را برمیگزینند و در جایگاه مناسب قرار میدهند و آنگاه اشخاص بیصلاحیت را برکنار و در نهایت هدف را مشخص میکنند!
جیم کالینز، استاد موفقیت در کسبوکار، در کتاب «از خوب به عالی» تلاش کرده تئوری بالا را اثبات کند. به علاوه سعی کرده به این سوال پاسخ بدهد که چرا بعضی از شرکتها جهش میکنند و بعضیهای دیگر نه؟ بنابراین اگر در جایگاه رهبری یا مدیریت بالادستیِ کسبوکاری قرار دارید، خواندن «از خوب به عالی» را از دست ندهید.
۸. «طراحی، وقتی همه طراحی میکنند» نوشته اتزیو مانزینی با معرفی مهدی توسلی
بارها پیش آمده که توی جمعهای دوستانه معضلی مثل آلودگی هوا را مطرح کردهایم و بعد درباره مشکلاتی که این معضل برایمان به وجود آورده حرف زدهایم. آخرش هم چند راه حل جهانی را با هم مرور کردهایم و چیزهایی را به روح مسئولین فرستادهایم و تمام.
البته این مسأله محدود به جمعهای دوستانه نیست. در میان خبرگان و فعالان اجتماعی هم معمولا کمابیش همین بحثها شکل میگیرد. منتها احتمالا با اصطلاحات قلمبهسلمبهتر.
اینجاست که میتوانیم ادعا کنیم مفهومی به نام طراحی و نقشی به نام طراح، دیگر در میان ما وجود ندارد. حالا طراح و طراحی یعنی چه؟
خیلی خلاصه اگر بخواهم بگویم: طراح فردی است که مسئله را فقط در شکل معمولش نمیبیند. بلکه آن را از زوایای مختلف بررسی میکند. به علاوه میتواند کلانتصویر خود را از آن مسئله رسم کند و بعد از طی این مراحل، تازه به بررسی راهحلها بپردازد.
آن هم نه هر راهحلی! بلکه راهحلهایی متناسب با فضای جامعه که ما را به بهترین تجربه (و نه لزوما در دسترسترینها) راهنمایی میکنند. یک فرد طراح در نهایت میتواند این راهحلها را اجرا کند، چون صرفا محدود به بحثهای انتزاعی نیست.
کتاب «طراحی، وقتی همه طراحی میکنند» نوشته اتزیو مانزینی، یکی از آن آثاری است که تلاش میکند فرهنگ طراحی را دوباره احیا کند. اگر به کاوشی عمیقتر در مسائلطراحی علاقه دارید یا خودتان را یک طراح یا کنشگر اجتماعی میدانید، خواندن این کتاب را از دست ندهید.