الهام سوادکوه عروسک میسازد؛ عروسکهایی خاص؛ ننههایی که باهاشان حرف میزند و برای هر کدامشان یک قصه تعریف کرده است. او از میان خاطرات بسیاری که از عروسکسازی دارد، خاطره یکی از فروشهایش را نوشته. با هم این خاطره کوتاه را می خوانیم.
جمعهای گرم بود و تابستان. طبق معمول همه جمعهها به زور و سختی از خواب بیدار شدم. چون شب قبلش تا پنج صبح داشتم پیرزن میدوختم. فقط دو ساعت خوابیده بودم. لِخلِخکنان رفتم سمت آشپزخانه زیر کتری را روشن کردم. برگشتم دیدم آفتاب پهن شده روی پیرزنها. ننهها داشتند آفتاب میگرفتند. آمدم دانهدانه اسمشان را صدا کردم؛ گفتم: «سریع باید برید تو ساک. اونجا که رفتیم قشنگ خانوم میشینید، غرغرم نمیکنید که سریع شوهر کنید برید خونه بخت!»
پیرزنها را جمع کردم گذاشتم توی ساک. رفتم صبحانه آماده کردم. همسرم هم بیدار شده بود. صبحانه را خوردیم و راه افتادیم. توی راه همهاش فکر میکردم که وااااای دوباره گرماااا، دوباره خستگی، اووووف. بعد گفتم که اگر همه پیرزنها شوهر کنند عالی میشود. به سختیاش میارزد. توی همین فکرها بودم که دیدم رسیدیم جلوی پارکینگ پروانه.
کلی طول کشید تا آن سربالاییاش را رد کنیم و برسیم طبقه سوم. آقای شفیعی داشت اسمها را میخواند. به ما که رسید گفت: «بروید طبقه دوم یک جای خوب برایتان کنار گذاشتم». ما هم با هر سختی بود دوباره یک طبقه رفتیم پایین. ولی جایی که به ما داده بودند اصلاً خوب نبود.
پیرزنها بین آن همه عتیقهفروش و فرشفروش مظلوم واقع شده بودند. خلاصه بعد از یکیدو ساعت دوباره تصمیم گرفتیم برگردیم طبقه سوم سر جای خودمان. همسرم برگشت به یکی از فروشندهها که تا حالا ندیده بودیمش گفت: «داداش بیزحمت بیا سر این میزو بگیر، ببریم طبقه بالا. فقط مواظب باش عروسکا نریزن»
فروشنده گفت: «هه! چه باحالن!! چنده اینا داداش؟». همسرم گفت: «قابل نداره، متوسطا پانزده، بزرگا بیست و بزرگترها بیست و پنج. دمت گرم داداش؛ سر میزو بگیر». فروشنده گفت: «چشم داداش»
خلاصه بماند که با چه سختی این میز را بلند کردند و کلی راه آمدیم تا به جای اصلی برسیم. وقتی رسیدیم طبقه سوم، فروشنده به همسرم پانزده هزار تومان داد. پرسیدیم: «این چیه؟»
گفت: «داداش حواست نبود به مشتری، من به جای شما وسط راه واست یه پیرزن فروختم!»
[button href=”https://basalam.com/gashta_art” align=”center” target=”_blank”]غرفه گشتاهنر[/button]
راسته عروسکسازها مدتی است در بازارچه صنایع دستی تشکیل شده است. جایی که چندین غرفهدار، صدها عروسک دستساز و متنوع با قیمتهای مختلف حاصل کار دستهای هنرمندشان را عرضه میکنند.