پشت صحنه مهمونی باسلام در اردیبهشت 03


293

پشت صحنه مهمونی باسلام در اردیبهشت ۰۳

در یکی از آخرین روزهای ماه رمضان،‌ محمدرضا آقایا و سجاد عساکره نشسته‌اند در دفتر جدید باسلام در کارخانه نوآوری قم (صدران) و قندها کم و بیش افتاده! محمدرضا می‌گوید: «ولی ما دور شدیم از غرفه‌دارهامون. قبلا بیشتر با هم زندگی می‌کردیم.»

​​

​​ جمع بدشان نمی‌آید که همین ماه رمضان، برای افطار، جمعی از غرفه‌دارها را دعوت کنند، ولی داوود دباغی و ابوالفضل شجاعی که معمولا لجستیک چنین کارهایی به آن‌ها سپرده می‌شود، سریع مخالفت می‌کنند که انجام چنین برنامه‌ای، اگر بخواهد در شأن و درست برگزار شود، چند هفته مقدمات لازم دارد. مهمانی افطار از گزینه‌ها خارج می‌شود. محمدرضا اصرار دارد که ما باید در دسترس مشتری‌ها و غرفه‌دارهایمان باشیم؛ می‌گوید ما داریم با این آدم‌ها کار می‌کنیم، با هم کلی حساب و کتاب داریم، نمی‌شود که ما از هم دور بمانیم. حتی اگر مشکلی برای کسی از غرفه‌دارها پیش بیاید و مثلا از طریق پشتیبانی یا راه‌های دیگر به نتیجه نرسد، باید خیالش راحت باشد که اصلا هفته بعد می‌روم مهمانی باسلام و مشکلم را حل می‌کنم؛ آنجا دستم به بچه‌های باسلام می‌رسد. 

​​ 

​​ با همین فکرها اولین جلسه مهمانی باسلام برای ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ هماهنگ می‌شود. بنا بر این است که برای شروع، از غرفه‌دارهایی دعوت کنیم که بیشترین استفاده را از باسلام می‌کنند و بیشترین تعامل و درگیری را دارند. غرفه‌دارهای پرفروش قدیمی، غرفه‌هایی که اخیرا رشد زیادی کرده‌اند و حتی غرفه‌دارهایی که در کارزار اعتراض به کارمزد باسلام شرکت کرده‌اند، دعوت می‌شوند. از قم و تهران و اصفهان و کاشان و ده دوازده شهر دیگر، مهمان دعوت می‌شود. 

​​ 

​​

چند روز بعد، داوود و ابوالفضل جلسه گرفته‌اند که طراحی جلسه باید چطور باشد؟ در چه مکانی باید برگزار شود؟ سالن همایش‌ها بگیریم؟ همه مخالف‌اند. سالن کنفرانس چطور است؟ باز هم همه مخالف‌اند. چون این جور جاها حس مهمانی ندارد. نهایتا تصمیم می‌گیرند که مهمان‌ها را به همین کارخانه نوآوری دعوت کنند و سوله دوم را برای مراسم، تجهیز کنند. چطور باید نشست؟ روی موکت بنشینیم؟ جلسه خودمانی و جالبی می‌شود، ولی سه چهار ساعت، احتمالا مهمان‌ها را خسته می‌کند. حتما میز و صندلی باشد. 

​​سرانجام با چندین اندازه‌گیری و محاسبه و این‌ها، مدل مراسم عروسی انتخاب می‌شود. میزهای کوچکی که دور هر کدام پنج شش صندلی جا بشود. برای بچه‌ها مهم است که میزها آن قدر بزرگ نباشد که دور و بر یک میز، آدم‌ها زیادی از هم دور باشند. دوست دارند بشود جمع‌های کوچک و جمع‌وجوری شکل بگیرد که غرفه‌دارها بتوانند با هم راحت‌تر گپ بزنند. 

​​

​​بر خلاف جلسات رسمی، روز ۵ اردیبهشت، سجاد عساکره به عنوان معاون ارتباطات باسلام موظف می‌شود جلو در کارخانه بایستد و میهمان‌ها را راهنمایی کند. محمدرضا آقایا، مدیر عامل، قرار شد شخصا دم در ورودی سوله بایستد و به آدم‌ها خوشامد بگوید. و چهار پنج از نفر مدیران و اعضای تیم باسلام، مسئولیت‌شان این است که از در سوله تا صندلی، میهمان‌ها را همراهی کنند. 

​​

​​میزبانی این جلسه با مدیران و مدیران ارشد باسلام است؛ با خود خودشان. تیم پیرامونداری باسلام هم حضور دارد و زحمت لجستیک و تهیه شام و میوه و شیرینی را کشیده‌اند، ولی آنکه باید جلو میهمان‌ها خم و راست شود، خود مدیران باسلام‌اند. به تعداد میزها، میزبان از تیم باسلام آمده‌اند که سر هیچ میزی، میهمان‌ها تنها نمانند. برای خیلی از مدیران باسلام، این کار ساده نیست. مخصوصا فنی‌ها و مهندس‌ترها، برای شکستن یخ صحبت، دچار چالش می‌شوند، ولی از تک و تا نمی‌افتند و می‌روند سر میزها و خودشان را معرفی می‌کنند و با غرفه‌دارها صحبت را آغاز می‌کنند.

​​

​​سالن تقریبا پر شده ‌است و محمدرضا آقایا دم در، بچه‌های برنامه‌ریزی میهمانی را بغل می‌کند و با ذوق خاص و لهجه اصفهانی‌اش می‌گوید: «خیلی خُب شده. دم‌تون گرم، بِچا! باریکِلا!»

​​

​​جمعیت سالن که کامل می‌شود، حامد آقاجانی (که من باشم) می‌رود پشت میکروفون و به میهمان‌ها خوشامد می‌گوید و برنامه‌ امروز را برایشان توضیح می‌دهد. بعد از حامد، محمدرضا آقایا میکروفون را می‌گیرد و برنامه‌های سال جدید باسلام را برای غرفه‌داران توضیح می‌دهد و از غرفه‌داران دعوت می‌کنند که نظر بدهند و سؤال بپرسند. 

​​

​​سؤال‌ها و نظرها کمتر درباره برنامه سال پیش روی باسلام است و خود به خود به سمت مشکلات باسلام و چالش‌ها و کم‌کاری‌های تیم سوق پیدا می‌کند. محمدرضا آقایا حین صحبت‌ها دفتر یادداشت گوشی‌اش را باز کرده و یکی یکی یادداشت می‌کند. علی محمدقاسمی (مدیر باسلام.کام) هم آن طرف سالن نشسته و همه نظرات را ثبت و دسته‌بندی می‌کند. 

​​

​​با رسیدن به زمان اذان مغرب و جمعیت برای استراحت کوتاه و نماز، از سالن بیرون می‌روند. هوا تاریک شده، ولی هنوز چرخ و فلکی که ابوالفضل شجاعی هماهنگ کرده،‌ در حیاط صدران می‌چرخد و فرزندان میهمان‌ها را مشغول می‌کند. کمتر از نیم ساعت بعد، کم‌کم میهمان‌ها به سالن برمی‌گردند. بر اساس دسته‌بندی نظرات و پرسش‌ها، چند نفر از مدیران ارشد باسلام برای پاسخگویی به جلو جمعیت دعوت می‌شوند. محمدرضا آقایا و سجاد عساکره (معاون توسعه بازار) و سید روح الله حسینی (مدیر عملیات و پشتیبانی) و مهدی برخوردار (معاون مالی) و علی محمدقاسمی (مدیر باسلام.کام) جلو جمع می‌ایستند و یک به یک نظرات را می‌خوانند و پاسخ می‌دهند. بعضی از نظرها پاسخی به جز «چشم» یا «بله. اشتباه از ما بوده» ندارد و فقط باید بعد از جلسه برای رفع آن مشکلات، اقدام کرد.

​​

​​سؤال‌های آخر که تمام می‌شود، عکس دسته‌جمعی می‌گیریم و شام از اولین میز وارد می‌شود صدای قاشق و چنگال و بشقاب و خنده و گفت‌وگو سالن را پر می‌کند. همهمه دلنشین و لذت‌بخش، تا یکی دو ساعتی ادامه دارد و خنکای شب، دقیقه به دقیقه دلچسب‌تر می‌شود…

​​

​​

​​



به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
6 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x