همیشه فکر میکنم بهخاطر علاقهام به کتاب و کتابخوانی، هرجا میروم باید این علاقه را نشان بدهم؛ کتابها را با خودم اینطرف و آنطرف ببرم، وقتی در جمعهای دوستانه حرف میزنم مثالهایم را از کتابهایی بیاورم که بهتازگی خواندهام، بخش قابلتوجهی از درآمدم را صرف خرید کتاب کنم؛ بیشتر از اینکه سرم توی گوشی باشد، کتابی در دست بگیرم و بخوانم، برای صرف چای عصرانه با یک دوست، رفتن به کافهکتابها را پیشنهاد کنم، در سایتهای کتابخوانی و کتابفروشی عضو باشم، کار و بارم ترجیحاً مرتبط با کتاب یا نیازمند آن باشد.
حتی اگر خواستم به راهاندازی یک استارتاپ فکر کنم، کتاب، اصل و اساس کسبوکارم باشد، به هیچ سفری بیکتاب نروم؛ در زمانهایی که برنامه خاصی ندارم، یکی از کتابهایی را که نصفه خواندهام تمام کنم؛ کتاب را حتی اگر گران باشد و جا برای نگهداریاش کم داشته باشم، بخرم و خریدنش را پیشنهاد کنم؛ در صفحه شخصیام در اینستاگرام تکههای جالب و خواندنی کتابهایم را به اشتراک بگذارم و… هزاران فکر دیگر!
کتاب ـ بخواهم یا نخواهم ـ شده بخش اصلی زندگیام. برای یک نویسنده که دلش میخواهد مدام از دنیا و آدمها بیشتر بداند، این حتماً چیز عجیبوغریبی نیست. اما دعوت کسانی که علاقهمند به خواندن کتاب نیستند و آن را کار پرهزینه و دردسری میدانند چطور است؟ مثلاً فکر کنید کارگری که همۀ دغدغهاش نان شبش است و میخواهد درآمدش تا آخر ماه، کفاف زندگی معمولیاش را بدهد؛ یا کارمندی که هر روز ساعت هشت صبح در اداره است و ساعت پنج عصر، خسته از استرس و بحث و سروکلهزدن با اربابرجوع، به خانه برمیگردد و آدمهای فراوانِ مشابه اینها چقدر حوصلۀ خواندن کتاب دارند؟
پای صحبت این افراد اگر بنشینیم، نداشتن وقت، خستگی از کار روزانه، شبکههای مجازی، اولویتداشتنِ کارهای دیگر و نداشتن بودجه برای خرید کتاب را دلیل مطالعهنکردنشان میدانند… اینها هرکدام قابلبحث است. میشود نشست و ساعتها گفت و قلم زد که چرا برای مثال، «نداشتن وقت» پاسخ خوبی نیست برای این سؤال که: «چرا کتاب نمیخوانید؟»… اما من قصد ندارم که وارد این موضوع شوم. شاید در فرصتی دیگر دربارهاش بنویسم.
اگر آدمهایی را که دلیلشان برای کتاب نخواندن، «دوست نداشتنِ مطالعه» و «بیعلاقگی به دانستن و آگاهی» است را از بقیه جدا کنم، راههای خوبی پیدا میشود که بتوانیم دیگران را به کتابخواندن تشویق کنیم. من برمیگردم به شیوۀ خودم؛ فرمول سادهای که من و شمای کتابخوان، میتوانیم با آن مشوقِ دیگران به مطالعه باشیم: هرجا میرویم علاقه به کتاب را با خودمان ببریم… علاقه به خواندن را نشان بدهیم… از این که در جمعها و فضاهای غریبه کتاب دست بگیریم و از زمانهای مردهمان برای خواندن استفاده کنیم، خجالت نکشیم…
میپرسید چگونه؟ لطفاً برگردید به پاراگراف اول این نوشته!
به نظر من باید عکس های بیشتری بود و همچنین توضیحایتان قابل فهم نبود اما بقیه جتلب بودند