کوچکتر که بودم فکر میکردم جذابیت نامهها به خاطرِ صندوقهای زردشان است که خیابانها را رنگی میکنند، یا به خاطر این که درِ پاکت نامه را میشد بدون چسب مهر و موم کرد، یا به خاطر خندهداربودن موتور آقای پستچی با آن خورجین بزرگش.
بزرگتر که شدم اما انگار وسطِ دنیای شلوغِ بزرگسالی، وسط هیاهوی تکنولوژی، نامهها و صندوقهای قشنگِ زردشان کمکم فراموش شدند. حالا که بعد از سالها نامههایم را مرور میکنم کمکم متوجه رازِ جذابیتشان میشوم: نامهها شبیه گرمای یک زمزمهی در گوشیاند از کسانی که خیلی از ما دورند.
آدمها در نامهها قدرتمندترین کلمههایشان را انتخاب میکنند تا بتوانند تمام حس دوستداشتن، دلتنگی، نگرانی و شادیشان را از روی دیوار فاصلهها رد کنند. آن هم فقط به وسیلهی کلمهها.
در این یادداشت نمونههایی از ماندگارترین نامهنگاریهای منتشرشده از بزرگان دنیای ادبیات و هنر را معرفی میکنیم؛ کتابهایی که میتوانند شما را به دنیای زیبا و اسرارآمیز نامهها ببرند.
کسی چه میداند؟ شاید خواندن این کتابها شوقِ نوشتن نامهای را برای کسی که دوستش دارید، در دل شما زنده کند. شاید بعد از مدتها برایش بنویسید «سلام… حالِ همهی ما خوب است اما تو باور نکن!»
کتابهای نامهنگاری چه کتابهایی هستند؟
کتابهای نامهنگاری تنها کتابهایی هستند که نویسندههایشان موقع نگارش آنها، به نوشتن یک کتاب فکر نمیکردهاند! این کتابها شامل نامههایی واقعی از یک شخص غالبا مشهور به معشوقه، دوستان یا خانوادهاش هستند. «مجموعه نامهها» یا «نامهنگاری» از زیرمجموعههای ژانر زندگینامه به حساب میآیند و ورژنهای عاشقانهشان طرفداران بیشتری دارند. (دستکم در ایران!)
معرفی چند نمونه از بهترین کتابهای نامهنگاری
«نامه به پدر» نوشته فرانتس کافکا، «طاهره، طاهره عزیزم» نوشته غلامحسین ساعدی، «خطاب به عشق» نوشته آلبر کامو و «اولین تپشهای عاشقانه قلبم» نوشته فروغ فرخزاد چند نمونه از بهترین کتابهای نامهنگاری هستند که در ادامه با آنها بیشتر آشنا میشویم:
۱. نامه به پدر، نوشته فرانتس کافکا
نامهای را که کافکا برای پدرش نوشته، همه خواندهاند غیر از پدرش! بگذریم از اینکه منتقدان معتقدند کافکا همهی کتابهایش را خطاب به پدرش نوشته و در آنها از عواطف سرکوب شدهاش تحت تاثیر استبداد پدرش حرف زده؛ موضوعی که خود کافکا هم در این نامه به آن اشاره میکند:
«در کتابهایم تنها کاری که میکردم اعتراض علیه چیزهایی بود که نمیتوانستم رو در روی تو از آنها شکایت کنم»
«نامه به پدر» انگار بازشدن سرِ یک درد و دل قدیمی است؛ نامهای که در آن کافکا به صراحت با پدرش دربارهی رابطهی دردناکشان حرف میزند. البته مادر کافکا هیچوقت نگذاشت این نامهی طولانی به دست پدرش برسد. اگر میخواهید یکی از بیپرواترین و جسورانهترین مکالمههای پدر و پسری را بخوانید، مطالعه این کتاب را از دست ندهید.
۲. طاهره، طاهرهی عزیزم، نوشته غلامحسین ساعدی
گورنوشت طاهره کوزهگرانی این است:«آرامجای کسی که میان استخوانهای گوهر مراد آواز میخواند» گوهر مراد نام مستعار غلامحسینِ ساعدیست؛ مردی که در طول ۱۳ سال، ۴۱ نامه عاشقانه برای طاهره نوشت، بی که جوابی بگیرد!
اگر غلامحسین ساعدی را بشناسید، احتمالا شما هم مثلِ من از خواندنِ این کتاب غافلگیر خواهید شد. ساعدی یکی از سیاسیترین نویسندههای ادبیات ایران است. فکرش را بکنید: مردی که فیلمنامه «گاو» را نوشته در یکی از نامههایش به نازکدلانهترین شکل ممکن برای معشوقهاش مینویسد: «امسال هم برای من پیراهن میبافی یا خیر؟ اینها را بگو، برایم از خودت حرف بزن مثل همیشه»
طاهره که هیچوقت ازدواج نکرد، نمیخواست تا زمانی که زنده است، نامهها منتشر شوند. پس از مرگِ او هم نامهها با تلاشهای خواهرزادهاش چاپ شدند تا بالاخره بعد از سالها پرده از رازِ این عشقِ بی سرانجام برداشته شود.
ساعدی در یکی از همین نامهها نزدیک به ۳۰۰بار نامِ طاهره را تکرار میکند و در انتها برایش مینویسد: «طاهرهی عزیزِ من، طاهرهی تنهای من، طاهرهام دوستت دارم!»
۳. خطاب به عشق، نوشته آلبر کامو
کافیست کمی با آثار کامو آشنا باشید تا از خواندنِ این کتاب شگفتزده شوید. نویسندهای که صدها صفحه درباره پوچی، نیستی، مرگ، تنهایی، معنای زندگی و … نوشته ناگهان در مقابل ماریا، تبدیل به عاشقپیشهای میشود که تمام دلیل حیاتش را در یک زن جستجو میکند. او برای ماریا کاسارس مینویسد:
«فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که همیشه و هر لحظه میتوانی پیش او برگردی. روزی از ته قلبم تمام آنچه دارم و آنچه هستم را به تو بخشیدهام. تو قلبم را با خود خواهی داشت تا وقتی که من این جهان غریب را ترک بگویم، جهانی که دارد خستهام میکند. تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشتهام.»
ماریا کاسارس که بازیگرِ کم سنوسالی بوده در ابتدا عشق کامو را جدی نمیگیرد و از هر چند نامه، یکی را جواب میدهد اما کامو که عاشقتر از این حرفهاست، دائم از او میخواهد بیشتر برایش بنویسد تا دل شوریدهاش ارام بگیرد.
این دو دلداده در نامههایشان از نویسندگان، کارگردانان و بازیگران فرانسوی و غیرفرانسوی زیادی صحبت میکنند؛ گفتگوهایی که میتوانند دیدگاه کامو را در مورد آثار این افراد به شما نشان بدهند. جالب است بدانید که کامو برخی از این نظرات را در هیچ مصاحبهای مطرح نکرده و فقط در این گفتگوی صمیمانه میتوان از آنها سراغ گرفت.
۴. اولین تپشهای عاشقانه قلبم
فروغ هنوز دختر بچهای ۱۶ سالهای بود که قلبش برای پرویز شاپور به تپش افتاد. هرچند این نامهها بازتابِ نزدیکی از روحِ سرکش و بیتاب فروغ را به ما نشان میدهد اما چیزی که آنها را متفاوتتر میکند تعلق داشتنش به سه دورهی متفاوت از عشق فروغ و شاپور است؛ قبل از پیوند، بعد از پیوند، بعد از طلاق.
چیزی که در هر سه دوره به وضوح پیداست، علاقهی مفرط فروغ به پرویز شاپور است. تکامل و بزرگشدن روح فروغ در روند این نامهها پیداست اما همانطور که در یکی از نامههایش برای پرویز میگوید. راهِ رسیدن روحش به آرامش را پیدا نمیکند: «اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفتهام چون سرگردانی روح من درمانپذیر نیست و میدانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید»