بوکوفسکی جایی گفته:«مردها سوءتفاهم خلقتند» جوانتر که بودم فکر میکردم این هم یکی از آن روضههای مکشوفی است که مردها عادت دارند برای مظلومیت خودشان بخوانند اما بعدها که هم خودم متأهل شدم و هم در زندگی مردهای خانوادهام دقیقتر شدم فهمیدم مصائب مردبودن یکی دوتا نیست.
آنچه میخوانید روایتی درباره ویژگیهای یک مرد خوب از نگاه آدمهای جورواجور است. گفتن ندارد که این یک متن طنز است، پس لطفا هیچکدام از شوخیهایش را به دل نگیرید. البته کی است که نداند همهی شوخیهای دنیا یک وَرِ جدی هم دارند. (ایموجی چشمک)
فهرست:
مادرخانم: داماد باید همزمان گرگ و بره باشد
داماد آدم باید گرگ بیابان باشد. دستش را بکند توی دهان شیر و پول بکشد بیرون. بعد پولها را بیاورد بگذارد جلوی دختر آدم و برود پی کارش. روی حرف مادرزنش هم حرف نزند. هرچی هم بهش بگویی عین بچه آدم سرش را بیندازد پایین و بگوید چشم… چشم…
مثل داماد منیرخانم: چه مرد آقایی است! منیر حکم کند، درجا دستورش اجرا شده. اصلا پسره انگار لال است. همهاش کله تکان میدهد و اوامر منیر و دخترش را اجرا میکند. اصلا داماد باید مثل رستم دستان باشد که حتی با اینکه دیو سفید را نفله کرده بود، باز سرش جلوی زن و بچهاش پایین بود.
والا ما که از داماد شانس نیاوردیم. این چیزها برای ما رویاست. ببین چطور دل دخترم را خون کرد. طفلک با چه عشقی آن زیرپوشهای رنگارنگ را خریده بود و کادو کرده بود. چه رنگهای شادی هم داشت: قرمز، آجری، عسلی…
مرد گنده کادواش را که باز کرد، الکی لبخند زد و کله تکان داد و یک چیزی زیر لب گفت. فحش داد یا تکه انداخت؟ اصلا معلوم بود خندهاش زورکی است. چقدر دامادهای حالا پررو و پرتوقع شدهاند.
طفلک دخترم بغض کرد و پرسید:«چیه از کادوت خوشت نیومده؟ با خودم فکر کردم ششتا رنگبهرنگ بخرم برات، هم شاد باشه و هم تا آخر سال داشته باشیشون»
خیرندیده برگشت و گفت:«چرا خیلی هم خوبن. چقدر هم شادن…»
اما معلوم بود دروغ میگوید. هی بهشان نگاه میکرد، سر تکان میداد و میخندید. من جای دخترم بودم، کوفت هم بهش نمیدام. زیرپوشها را هم پس میگرفتم تا بفهمد هرکسی لایق هدیه گرفتن نیست. الهی هرکس که دل یکدانه دختر من را میشکند، با باد هوا یکی بشود!
پدرخانم: داماد آدم باید آدم باشد
آدم توی زندگی چه میخواهد؟ یک سقف بالای سر، یکذره آرامش، زن و بچه و عروس و داماد خوب… داماد آدم باید آدم باشد، بداخلاق و بددهن نباشد، منت هم نگذارد سر اهل و عیالش.
البته نباید بیانصافی کرد؛.من نیمه پر لیوان را میبینم: درست است که دامادمان از دیدن هدیهاش ذوقمرگ نشد، ولی آخر کی از دیدن زیرپوش ذوقمرگ میشود که این بیچاره بشود؟
البته من همان را هم نگرفتم. چون عیال فرمودند: «چه هدیهای بزرگتر و بهتر از خودم که خدا نصیبت کرده؟» …بله خب… بر منکرش لعنت. ما به همین هم راضی هستیم. همین که غر نزنند، جان به لبمان نکنند، بگذارند توی خانهمان یک خواب راحت بکنیم و یک نفسی بکشیم، کافیست.
داماد ما هم بچه خوبی است. حداقلها را دارد: یک آلونکی و موتوری و کاری و بساطی و اخلاق خوبی و… دخترمان را میدادیم به یک آدم هفتخط خوب بود؟
دامادجان حالت را من میفهمم. منِ گرگِ دهنآلوده یوسف ندریده! کاش قدر ما را بیشتر میدانستند. بیا توی بغل هم یک دل سیر گریه کنیم.
مادرشوهر: شوهر باید آمیرزامحمود باشد
خدابیامرزدت آمیرزامحمود. نور به قبرت ببارد. درست است که قدوهیبتی نداشتی، اما نصفت زیر زمین بود. صبح خرجی خانه را میگذاشتی لب طاقچه و میرفتی تا بوق سگ به بدوبدو. یک حجرهات را کردی دوتا، آن هم دونبش.
درست است که آخرش ورشکست شدی و به خاک سیاهمان نشاندی و یک پول سیاه برای من و این پسر نگذاشتی و سکته کردی و رفتی به دیار باقی، اما یک عمر «خانمجان، خانمجان» از دهانت نیفتاد.
من هم برایت کم نگذاشتمها! وقتی خسته و کوفته میآمدی خانه، چایت بهراه بود و بوی غذایی که برایت درست کرده بودم توی محله پیچیده بود. تشت مسی پر از آب ولرم و گل سرخ هم که جای خودش! یادت هست پایت را توی آن میشستم تا خستگیات در برود؟
آن روزها که روز پدر و این چیزها هم مد نبود. منِ طفلکی جوراب و این چیزها را بیمناسبت برایت میخریدم. جنگولکبازی هم درنمیآوردیم که با کیک و بادکنک و برف شادی و زیرپوشهای هزاررنگ خودمان را خفه کنیم. یادش بخیر.
عروس: شوهر باید تا حد مرگ ذوق کند
مگر من چکار باید میکردم که نکردم؟ رفتم برایت کیک خریدم. حالا درست است که کوچک بود اما کیک بود دیگر! کادو هم که خریدم. مامان و بابای خودم و مامانجانت را هم دعوت کردم. دیگر چی میخواستی تو زندگی؟ نمیشد وقتی کادویت را باز کردی و زیرپوشها را دیدی، الکی هم که شده ذوق بیشتری نشان میدادی و با هیجان میگفتی: آه عزیزم، چقدر سورپرایزم کردی؟!
مرد خوب باید کمی چشمورو داشته باشد. مگر خودت در روز زن چی خریدی برایم؟ یک بلوز و یک گوشی. همین! طلا که نخریدی. خب عوضش من هم برایت ششتا زیرپوش خریدم. آن هم رنگبهرنگ. خودت بگو: کمت گذاشتم؟ مگر تو بیشتر از دوتا زیرپوش احتیاج داشتی؟ یکی را باید بپوشی و آن یکی را هم بشویی. تازه من چهارتا اضافهتر هم برایت خریدم که یک وقت غصه نخوری.
داماد: شوهر باید مثل من باشد
بهنظرتان بهشان بگویم یا هنوز زود است؟ نمیخواستم خانم بداند که یک کسب و کار جدید توی سایتی بهنام «باسلام» راه انداختهام. میخواستم کنار کار خودم، این کسبوکار اینترنتی را هم برای درآمد بیشتر داشته باشم. بالاخره زندگی خرج دارد و بچهها دارند بزرگ میشوند و خواستههایشان بزرگتر.
آن روز که یک سفارش جدید ثبت شد و آدرس را دیدم، هم شوکه شدم و هم خندهام گرفت. خانم ششتا زیرپوش مردانه سفارش داده بود! پیام داد که: «ببخشید لطفا سایز ایکسلارج باشه، رنگهای سبز، بنفش، طوسی، آجری، عسلی و زرشکی. لطفا چک کنید که سالم باشند، برای هدیه میخوام. همسرم حساسه.»
چند دقیقه مکث کردم و جواب دادم:«بله. چشم. حتما رضایت همسر محترمتان را جلب میکنیم.»
البته من زیرپوش رنگارنگ دوست نداشتم، چون سفیدش یک چیز دیگر است و اصالت همیشگیاش را حفظ کرده. اما باید به درخواست مشتری احترام گذاشت!
خب طبیعی بود که وقتی کاغذ کادو را باز کردم برای چیزی که خودم دو ساعت زیرورویش کرده بودم و فرستاده بودم، بیشتر از آن ذوقزده نشدم. زیر لب گفتم: «عجب کادوی هیجانانگیزی.» و خندیدم.
خانم پرسید:«چیه خوشت نیومد؟»
جواب دادم:«چرا، چرا، خیلی هم خوبه، خیلی هم قشنگ و شادند.»
اما معلوم بود که خورده توی ذوقش.
حالا نمیدانم چرا ثبت رضایت نمیکند که حداقل پولش برگردد به حسابم!
اوه! همین حالا پیام داد:«دیدید نتونستید رضایت همسرم رو جلب کنید؟ خوشش نیامده. میخوام همه رو پس بدم. تا یه هفته حق مرجوعی دارم دیگه؟»
جواب میدهم:«عزیزم ناراحت نباش. مردها زیرپوشهایشان را همیشه میپوشند. تابستان با پیژامه و شلوار کردی، زمستان هم دوتا دوتا برای اینکه از سرما یخ نزنند.»
میگوید:«با من بودید؟ خجالت بکشید آقا. من عزیز شما نیستم. اصلا شما از کجا میدانید که شوهر من توی زمستان دوتا دوتا زیرپوش میپوشد؟ من این مورد را به باسلام گزارش میکنم.»
مثل اینکه اوضاع دارد کمکم خراب میشود. انگار راهی جز زنگزدن بهش ندارم!
سلام عیدتون مبارک باشه نوشته خیلی خوب بود ی تنوع تو اپلیکیشن باسلام بمناسبت روز پدر ..دست مریزاد خواندم راضی بودم..روز پدر هم برای همه پدران مبارک باشه
عالی عالی
همین قسمتای جذابه نویسندگی و.. که باسلامو دلنشین و خودمونی تر میکنه.
خوشحالیم که دوستش داشتید 🙂
سلام وقت دوستان و همکاران گرامی بخیر
ابتدا ولادت حضرت علی علیه السلام رو به حضرت ولیعصر (عج) پدر امت و تمام پدران دنیاعلی الخصوص پدران زحمتکش و غیور سرزمینم تبریک عرض میکنم
در مورد متن
اگر بتونیم با احترام بیشتر به خانواده و رعایت اصول اخلاقی و اشاعه فرهنگ صحیح به سمت آینده بریم کمک بزرگی به جامعه کرده ایم
مجموعه باسلام واقعا دوستانه و پرتلاش ظاهر شد
آرزوی موفقیت برای تیم باسلام
مجموعه لوازم آشپزخانه نگار
ما هم با پدرها زیاد سروکار داریم. فروشگاه بزرگ اسباب بازی دقیق basalam.com/dagig
سلام وقت بخیر
میدونی پدر باشی و شغلت غرفه داری در باسلام باشد چه حس و حالی دارد ، وقتی زنگ پیامک سفارش جدید باسلام در گوشی ت مخصوص باشد و هر بار که صدای زنگ مخصوص بلند میشه اگر تو خونه باشی همه اعضای خانوادت انگار همچی خوشحال میشن ، خدا را شکر .
خانه سلام ( مهدی زحمتکش )