دغدغه‌های یک خانم مدیر محصول


309

مدیر محصول‌ (product manager) کسی است که محصول نهایی را برای استفاده‌ی بهتر و بهینه تر کاربر، سر و سامان می‌دهد. او باید بتواند استراتژی‌های شرکت را با نیازهای مشتری تطبیق بدهد و نهایتا کاری کند که محصولی کاربردی در اختیار کاربران قرار بگیرد. به همین خاطر از نیازسنجی مشتری گرفته تا ایده‌پردازی، هماهنگی تیم، لانچ کردن و تست بخشی از دغدغه‌های این شغل نسبتا پیچیده است. با این حال خیلی‌ها آرزوی کار کردن در این موقعیت شغلی را دارند.

خانم فاطمه عبدالکریمی مدیر محصول باسلام است؛ متولد سال 1366 در قم، در دوره ی کارشناسی، حسابداری خوانده و کارشناسی ارشد را با MBA گذرانده، بیش از شش سال است که به باسلام آمده و 5 سال است که در جایگاه “مدیر محصول” به بقیه‌ی تیم باسلام کمک می‌کند.

برای آشنایی بیشتر با اهالی باسلام، گفتگو با این مدیر باسابقه را ببینید.

از “قبل از باسلام” شروع کنیم. مسیرهای شغلی‌ که رفتید چه بود؟

به قول یکی از دوستان، تجربه‌ی زیسته‌ی آدم‌ها، در سبک زندگی‌ آن‌ها در سال‌های آینده‌ تاثیرگذار است. من از ۱۳ سالگی ورزش را شروع کردم و در ۱۶ سالگی در رشته‌ی والیبال حرفه‌ای شدم. به واسطه‌ی ورزش، جذب باشگاه هلال احمر شدم. برای ورود به باشگاه هلال احمر،  باید دوره‌های امداد و نجات را می‌گذراندم و این کار را هم کردم. از آنجایی که ما ورزشکار بودیم و آمادگی جسمانی بالایی داشتیم، در اعزام‌های هلال احمر همیشه در خط مقدم بودیم. 

از طرفی دائم در مسابقات ورزشی لیگ والیبال بودم. شرکت در مسابقات مختلف، آشنایی با آدم‌ها از شهرهای مختلف و فرهنگ‌های جورواجور، برد و باخت‌های مکرر، زمین خوردن و مصدومیت، شکست‌های تلخ، بردهای شیرین همه‌ی این‌ها زندگی کردن در ابعاد مختلف را به من نشان داد و باعث رشد من شد. همه‌ی این چالش‌ها باعث شد چشم‌اندازم وسیع و گستره‌ی دیدم به وسعت ایران شود. 

می خواستم بدانم، قبل از باسلام هم مدیریت محصول را تجربه کرده بودید؟

اولین تجربه‌ی مدیریت محصولم را در سن ۱۶ سالگی داشتم! ایده‌ی برگزاری سمینار فیزیک را به مدرسه داده بودم که در سطح استان و به میزبانی مدرسه‌ی خودمان انجام شود. به همین خاطر تمام کار به خودم سپرده شد. ایده‌پردازی، تصمیم گیری و اجرای کار را از صفر تا صد پیش بردم. همچنین در سالی که مشغول گذراندن دوره کارشناسی ارشد بودم، برای برگزاری دوره‌های آموزشی و تدوین کتب آموزشی به هلال احمر دعوت شدم. برنامه‌ریزی، فصل‌بندی، محتوا، ویراستاری و حتی دیزاین این‌کتاب‌ها با من به همراه یک تیم 5 نفره بود. این پروژه‌ یک دوره‌ی مدیریت محصول به تمام معنا بود. 

به‌نظر می‌رسد هم در ورزش و هم در کار با هلال‌احمر گره خورده بودید.

من چند سالی تمام وقت و انرژی‌ام را داوطلبانه در هلال احمر صرف ‌کردم. مربی‌گری والیبال را هم چند سالی به عهده داشتم. گاهی اوقات هم برای شرکت‌های مختلف کارهای حسابداری انجام می‌دادم. البته زمانی که تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بروم، نیاز داشتم که حساب بانکی‌ام را پر کنم. به همین خاطر بود که یک دفتر تبلیغاتی راه انداختم. به واسطه‌ی دفتر تبلیغاتی با آقای محدثی که یک از هم بنیانگذاران باسلام بود آشنا شدم.

یعنی موقع “خارج رفتن” با باسلام آشنا شدید؟ چه چیزی در باسلام برایتان جالب بود؟

کلیدواژه‌هایی که به واسطه‌ی حضورم در هلال احمر در ذهن من پر رنگ شده بود، کشور – مردم- ایران بود. حالا تمام این‌ها در باسلام ارزش به حساب می‌آمدند. به همین خاطر بود که به محمدرضا آقایا پیشنهاد همکاری دادم. اردیبهشت ۹۵ بود که وارد باسلام شدم. دوست داشتم اگر قرار است کار ویژه ای بکنم، در ایران باشد. به همین خاطر با این‌که تافل را گرفته بودم و رایزنی با دانشگاه‌های مختلف خارج از کشور را هم به نتیجه رسانده بودم. قید تحصیلات خارج از کشور را زدم!

در باسلام، چه کاری را بر عهده گرفتید؟

دو سال اول شروع کارم مسئولیت رشد بیزینس، افزایش فروش، جذب و ریتنش کاربر را به عهده داشتم. روزهای اول کار بود و باید از یک صفر مطلق باسلام را رشد می‌دادیم. یادم هست که اول یک کانال تلگرامی زدیم و سعی کردیم با کمک خود غرفه‌دارها، این کار را شروع کنیم و کامیونیتی را شکل دهیم. آن زمان، مدل مارکت پلیس در ایران شناخته شده نبود و ما باید مردم را با این مدل خرید و فروش آشنا می‌کردیم. کار سختی بود و ما شبانه روز در باسلام تلاش کردیم تا با کمپین‌ها و تبلیغات خلاقانه باسلام را به رشدی رعدآسا برسانیم.

یعنی با یک پروداکت جدید مواجه بودید؟

زمانی که ما تصمیم گرفتیم مدل پروداکتی را در باسلام پیاده کنیم، مدل مشابه پروداکتی در ایران وجود نداشت. ما با مطالعه و تحقیق روی مدل‌های مشابه خارجی، توانستیم پروداکت را در باسلام بنشانیم. ما از اولین‌ها در ایران بودیم و با همه‌ی نابلدی‌مان باید مدام تجربه می‌کردیم.

بهترین و جذاب‌ترین محصولی که در باسلام توسعه دادید، چه بود؟

اولین پروداکتی که لانچ کردیم، ریفرال بود ولی جذاب‌ترین محصول، چت بود. مشتری و غرفه‌دار باید با هم در ارتباط می‌بودند. گرچه ریسک بالایی داشت ولی این محصول را در اختیارشان قرار دادیم.

چون گفتید با یک پروداکت جدید طرف بودید این سوال به ذهن می آید که توسعه ی این محصول جدید برای بازار ایران، فقط بر اساس طراحی‌های خودتان پیش می رفت یا ورودی های دیگری هم داشتید؟

 کامیونیتی در باسلام از همان ابتدا شکل گرفت. آن زمان ما از یوزرهایمان برای رشدِ بیزینس کمک می‌گرفتیم و تا به الان هم مدام با یوزرها در ارتباطیم. ماهیانه از طریق پرسشنامه با ۱۰ تا ۱۴ هزار غرفه‌دار ارتباط می‌گیریم و حرف‌هایشان را می‌شنویم تا بتوانیم شناخت دقیق و به روزی از نیازهای آن‌ها داشته باشیم. نقشه‌ی راه پروداکت از همین نیازهای به روز پر می‌شود و به این شکل، نیازها و مسئله‌ها را متناسب با نیاز بیزینس دقیق‌تر می‌شناسیم. 

بزرگترین چالشی که در این 6 سال کار در باسلام به آن مواجه شدید، چه بود؟

من متاسفانه دو سال پیش مادرم را از دست دادم. تلخ‌ترین اتفاق زندگی من از دست دادن مادرم بود.  مادرم ارزشمندترین نعمتی بود که داشتم. از شروع بیماری تا خداحافظی‌اش فقط 20 روز طول کشید. روزی که متوجه بیماری‌اش شدم اصلا برایم مهم نبود، بخاطرش عمر، کار و جوانی‌ام را از دست بدهم. به همین خاطر در آن روزهای پراسترس، بدون کسب اجازه برای مرخصی، باسلام را ترک کردم و تمام انرژی و تمرکزم را برای درمان مادرم گذاشتم. حاضر نبودم هیچ تلفن کاری را پاسخ بدم.

این یعنی مدیریت محصول برای یک خانم با مدیریت خانه می‌تواند تعارض داشته باشد؟

بعد از فوت مادرم، مدیریت خانه به یکباره روی دوش من افتاده بود. اوایل برایم خیلی سخت بود. هم کار خانه بود و هم کار در باسلام. در این شرایط باسلام، مدیر، همکاران و هم‌تیمی‌هایم با من مدارا می‌کردند. در این مدت یاد گرفتم که همه‌ی کارهای خانه را خودم به تنهایی انجام ندهم و از خانواده‌ام کمک بگیرم. از طرفی هم سعی کرده‌ام زمان کاری‌ام را مدیریت کنم تا در خانه وقت کم نیاورم. اگر کارهایم را روی برنامه پیش ببرم، همه چیز خوب است. ولی زمانی که نظم برنامه‌هایم به هم می‌ریزد پرفورمنسم به شدت پایین می‌آید.

پس الآن اوضاع در باسلام خوب است؟

فرهنگ باسلام یک فرهنگ سالمی است که از فرهنگ بنیانگذارنش نشات گرفته است. باسلام به دنبال ارزشی است که هر کدام از نیروها فارغ از هر عقیده و نظری، دغدغه‌اش را دارند. به همین خاطر است که آدم‌ها در باسلام همه به دنبال یک هدف‌اند و بدون قضاوت کردن در کنار هم کار می‌کنند. 

در گفتگو با شما سعی کردیم یکی از اهالی باسلام را بشناسیم، حالا اگر قرار باشد “باسلام” را از زاویه‌ی دید شما بشناسیم چه می‌گویید؟

باسلام بستری است که نفع جمعی دارد. هر کسی در این بستر رفت و آمد می‌کند ارزشی خلق می‌کند که باعث نفع جمعی است. خلق ارزش در باسلام از جنس خلق برکت است. برکت می‌تواند یک آشنایی بین دو غرفه‌دار و شکل گیری ارتباط‌های کاری باشد. می‌تواند آشنایی یک غرفه‌دار و مشتری باشد یا حتی آشنایی بین دو مشتری‌. 



به اشتراک بگذارید:

دیدگاه ها

guest
0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x